منطقه خلیج فارس از وضع موجود تا وضع مطلوب

منطقة خلیج فارس نه تنها از نظر قرار گیری بیشترین ذخائر نفت و گاز جهان در آن، بلکه از جهات مختلف دیگر، یکی از مهم‌ترین مناطق جهان است.

متأسفانه در طول تاریخ معاصر جهان، همواره روابط کشورهای حاشیۀ خلیج‌فارس به‌گونه‌ای بوده است که مانع از بازیابی مطلوب جایگاه و اهمیت این منطقه و بازگشت همه ارزش‌های آن به کشورهای اطراف خلیج‌فارس شده است.  درنتیجه ذهنیت درمورد این منطقه چنان محدود است که جولان دادن آن از وضع موجود به وضع مطلوبی که به سادگی می‌توانست محصول روابط دوستانه و صمیمی کشورهای حاشیة خلیج‌فارس باشد، نیاز به فعال کردن خلاقیت و قوة تخیل دارد.

وضعیت موجود محصول دخالت‌های استعماری در کنار نامتعادل بودن سیاست‌های کشورهای منطقه، و نیز در کنار تضادهای قومی و مذهبی است که همواره نفوذ استعماری به آن دامن زده است.منطقه خلیج فارس از وضع موجود تا وضع مطلوب

از میان هشت کشور ساحلی خلیج‌فارس، شش کشور در حاشیة جنوبی و غربی، و دو کشور در حاشیه شمالی قرار دارند، که البته از این میان کشور عراق مرز بسیار محدودی با خلیج‌فارس دارد. شش کشور واقع در حاشیۀ جنوبی و غربی در زمان جنگ خانمان برانداز عراق علیه ایران، «شورای همکاری کشورهای خلیج‌فارس» را تشکیل دادند و از اتحادی نسبتاً قوی‌تر برخوردارند. اما حتی آنها هم نتوانسته‌اند رقابت‌ها و تضادها را کنار بگذارند و به سطح مطلوبی از همکاری دست ‌یابند. البته به فرض این‌که چنین هم می‌شد، هرگز همة امتیازها و پتانسیل‌های منطقه آشکار نمی‌شد، چرا که ایران که عضو شورا نیست به تنهائی حدوداً معادل همة بقیه، مرز آبی با خلیج‌فارس دارد و از موقعیت ممتازتر ژئوپلتیکی نسبت به بسیاری از کشورهای جنوبی نیز برخوردار است، علاوه‌ بر این که اقلیم و منابع ایران نیز از بقیه متنوع‌تر است.

اگر کشورهای منطقه می‌توانستند مشکلات جهانی خود را حل کنند، خود را از تضادها و درگیری‌های بی‌ریشه و اساس و کم اهمیت نجات دهند و تعادل و منطق و بعضاً استقلال واقعی را به سیاست‌ خارجی خود برگردانند، هم‌افزائیِ توانائی‌های بالفعل و بالقوه آنها می‌توانست ارزش‌های بزرگی را برای همه‌‌شان در پی داشته باشد.

اثر چنین  هم‌افزایی‌ها می‌تواند در عرصه‌های مختلفی مانند صنعت، صنعت توریسم، شیلات و آبزیان و بسیاری زمینه‌های دیگر، توسط اهل فن مورد بررسی قرار گیرد و ما در این نوشتار صرفا به ذکر مواردی در حیطه مباحث انرژی محدود می‌شویم و مواردی را ذکر می‌کنیم:

1-  در سطح منطقة خلیج‌فارس، و خصوصاً در آبهای آن، تعداد زیادی میادین مشترک خصوصاً به‌صورت مشترک میان ایران و بقیه وجود دارد. کشور ایران با عربستان حداقل در سه میدان «اسفندیار»، «فروزان» و «فرزاد»، مشترک است که این سه میدان در سمت عربستان به ترتیب به نام‌های « لؤلؤ » ، «مرجان» و «حصبه» شناخته می‌شوند. با قطر میدان مشترک عظیم پارس‌جنوبی وجود دارد که قطری‌ها آن را «گنبد شمالی» می‌نامند. شاید لایه گازی این میدان به اندازه کافی عظیم باشد که دو طرف مستقلاً از آن بهره‌برداری کنند، اما این میدان دارای یک لایة نفتی نیز هست. علاوه بر این، میدان «رشادت» ایران نیز با قطر مشترک است که در آن‌سو «الخلیج» نامیده می‌شود. با امارات حداقل چهار میدان مشترک به نام‌های «سلمان»، «فرزام»، «نصرت» و «مبارک» وجود دارد که اولی دارای دو لایه نفتی و گازی است و در آن‌سو «ابوالبخوش»  نامیده می‌شود. «فرزام» ما در آن‌سو «فلاح» و «نصرت» ما، «فاتح»  نامیده می‌شود. حوزۀ «مبارک» تنها موردی استثنائی است که از گذشته به‌صورت مشترک بین دوکشور بهره‌برداری شده است. با کشور عمان نیز میدان مشترک نفتیِ «هنگام» وجود دارد که در آن‌سو «بخای غربی» نامیده می‌شود. البته میان ایران و کشور عراق نیز چندین میدان مشترک وجود دارد که در خشکی هستند، اما موارد مذکور پیشین، همه در آب‌های خلیج‌فارس قرار دارند.

همان‌طور که اشاره شد از گذشته، غیر از یک مورد، همة مخازن مشترک (در منطقة خلیج فارس) به‌صورت جداگانه توسط کشورهای ذینفع مورد بهره‌برداری قرار گرفته است. در خارج از این منطقه، در بسیاری از موارد، بهره‌برداری‌ها با همکاری مشترک دوطرف انجام شده است. ازجمله در دریای شمال، بسیاری از میادین به‌صورت مشترک با همکاری دو کشور نروژ و انگلستان مورد بهره‌برداری قرار گرفته و صرفه‌جوئی‌های قابل توجه و نیز بازیافت بیشتر را به‌دنبال داشته است. در خلیج فارس در اغلب میادین مشترک، دو طرف در رقابت بهره‌برداری با یکدیگر، چه بسا به تولید غیر صیانتی از مخزن پرداخته‌اند، چرا که تولید صیانتی قطعاً مستلزم مدیریت یکپارچة مخزن است.

اگر مخازن به‌صورت مشترک مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفت، در بسیار از موارد می‌توانست از یک سو کاهش هزینه‌های حفر چاه  و ساخت سکوها و تأسیسات را در پی داشته باشد و از سوی دیگر با صیانتی شدن تولید، عایدات هر دو طرف را افزایش دهد. شاید انجام یک مطالعة جامع در این زمینه، که هزینه-فایدة مدل بهره‌برداری فعلی را با مدل مطلوب در مورد میادین مشترک مقایسه نماید، بتواند محسنات همکاری و مشارکت را آشکار نماید و زمینة همکار‌های آتی را با کشورهای مقابل فراهم نماید. انجام مطالعة دقیق در مورد وضعیت تاریخی بهره‌برداری از میادین مشترک، خصوصاً وضعیت صیانت در نحوة بهره‌برداری کنونی و برآورد خساراتی که  ممکن است با ادامة وضعیت موجود و تولید رقابتی و غیر صیانتی به میادین مشترک وارد شود، می‌تواند زمینه و مستندات خوبی را برای گفتگو با کشورهای مقابل فراهم آورد.

هم‌اکنون میدان «آرش» به‌صورت مشترک میان سه کشور ایران و کویت و عربستان وجود دارد. این میدان که در آن‌سو «الدوره» نامیده می‌شود،  هنوز توسط هیچ‌کدام از ذینفعان مورد بهره‌برداری قرار نگرفته است. هرچند که تحدید حدود مرزی در منطقه‌ای که این میدان در آن قرار دارد هنوز انجام نشده است، اما مشترک بودن آن تقریباً قطعی است .

البته مشکل تعیین و تحدید حدود مرزی، برای بهره‌برداری جداگانة کشورها مانع ایجاد می‌کند، اما توافق در زمینة بهره‌برداری مشترک می‌تواند این مشکل را  دور بزند و همه را سریع‌تر منتفع کند. با توجه به ‌این‌که این میدان هنوز توسط هیچ کدام از طرفین بهره‌برداری نشده است، ایران می‌تواند بررسی‌های لازم را جهت توسعة مشترک میدان انجام دهد و در صورت منطقی بودن آن، برای این منظور پیشقدم شود و زمینة همکاری خوبی را میان سه کشور فراهم آورد.

بدون شک چنین رویکردی به مقولة میادین مشترک، موجب ارتقای سطح روابط و همکاری در منطقه خواهد شد و آثار مثبت جانبی فراوانی را هم به‌دنبال خواهد داشت.

2- در حال حاضر اغلب کشورهای حاشیة جنوبی خلیج‌فارس نیازمند گاز، و بعضاً متقاضی گاز ایران، هستند. وضعیت سیاسی و عملکرد‌های نامتعادل عملاً مانع پیشرفت همکاری در این زمینه شده است. اما کشورهای جنوب خلیج فارس، گاز را برای دو منظور نیاز دارند: بعضاً برای تزریق به مخازن نفتی جهت افزایش بازیافت نفت، و عمدتاً برای استفاده در نیروگاه‌ها برای تولید برق. بنابراین به دو مقولة تجارت برق و گاز با کشورهای حاشیة جنوب خلیج‌فارس می‌توان به‌صورت توأمان نگاه‌ کرد. در این زمینه  می‌توان مطالعه‌ای به‌صورت مشترک میان کشورهای منطقه انجام داد که در آن به جمیع جهات توجه شده باشد،  ازجمله: مقایسة تطبیقی هزینه‌های انتقال برق و گاز، تلفات انتقال برق و غیره، و این که آیا تبدیل گاز به برق در ایران و انتقال آن به آن‌سوی خلیج‌فارس اقتصادی‌تر است یا انتقال گاز به جنوب و تبدیل آن به برق در همانجا؟  نتیجة چنین مطالعه‌ای می‌تواند فرصت‌های سرمایه‌‌گذاری‌های مشترک جذابی را تعریف نماید.

همکاری ایران و قطر در زمینۀ گاز می‌توانست ابعادی بسیار فراتر از اینها داشته باشد. این دوکشور بر روی هم بیش از 30 درصد ذخائر گازطبیعی شناخته شده جهان را در اختیار دارند که از ذخائر کشور روسیه بیشتر است. علاوه بر این، مجموعة دو کشور برای انتقال گاز، هم به دریا راه دارند و هم به خشکی، که توان مضاعفی را برای نفوذ به بازارها ایجاد می‌کند.

در مورد همکاری‌های برق و گاز در خلیج‌فارس، این نکته نیز قابل توجه است که به دلیل تنوع بیشتر اقلیمی ایران نسبت به کشورهای جنوب آن، نقاط حداقل و حداکثر مصرف برق و گاز در شمال و جنوب خلیج‌فارس، کاملاً متفاوت، و بلکه معکوس، است. و لذا همکاری در این زمینه و متصل کردن شبکه‌ها به یکدیگر، صرفه‌جوئی‌های قابل توجهی را در ظرفیت‌سازی تولید بوجود آورده و نیز امکان حداکثر استفاده از ظرفیت‌های تولید و شبکه‌های حمل انرژی را فراهم می‌کند.

مورد دیگر اینکه کشور عمان  هم‌اکنون دارای ظرفیت مازاد تولید LNG است. اما چند سالی است که میزان تولید گاز‌طبیعی این کشور کاهش یافته است و خوراک کافی برای واحد‌های مایع‌سازی گاز (LNG) وجود ندارد، ولذا این کشور متقاضی گاز است  و درنتیجه اگر شرایط سیاسی مساعد باشد می‌توان به سرعت به این تقاضا پاسخ گفت و زمینة توسعة روابط و بهینه‌سازی اقتصادی برای طرفین را فراهم نمود.

3-  ده‌ها سال است که همه ساله سرمایه‌‌گذاری‌های عظیمی در توسعة نفت و گاز کشورهای منطقه انجام می‌شود و حجم بزرگی از خدمات پیمانکاری نفتی به کار گرفته شده و تجهیزات مربوطه مصرف می‌شود و از این پس نیز خواهد شد. کشورهای منطقه در یک همکاری جمعی می‌توانستند بسیاری از  سرمایه‌گذاری‌های مشترک را در این زمینه انجام دهند؛  بسیاری از این نیازها را با همکاری یکدیگر تأمین کنند؛  روز به روز وابستگی خود را به تأمین این‌گونه خدمات و تجهیزات از خارج از منطقه کمتر کنند؛  از این طریق فرصت‌های شغلی فراوانی را برای مردم خود بوجود آورند و هزینه‌های توسعه را بسیار کاهش دهند.

همچنین بزرگترین بازارهای منطقه‌ای و بازارهای بورس نفت می‌توانست در این منطقه شکل گیرد و تحولات بازار جهانی نفت را رقم بزند، و به این ترتیب، کشورهای منطقه  می‌توانستند با استفاده از یک شبکة یکپارچه و مشترک حمل و نقل نفت و فرآورده‌های نفتی هزینه‌های خود را بهینه کرده و منافع خود را حداکثر نمایند. با سامان دادن تجارت یکپارچة نفت و گاز، بزرگترین بازارهای مالی و پولی هم می‌توانست در این منطقه پدید آید.

4- پتانسیل‌های انرژی منطقه به نفت و گاز محدود نمی‌شود. کشورهای اطراف خلیج‌فارس در میان انرژی‌های‌نو که امروز مورد توجه جهانیان است، حداقل در انرژی خورشیدی موقعیت ممتاز دارند که می‌توانند دریک همکاری جمعی این پتانسیل بالقوه خود را برای تأمین برق خورشیدی مورد نیاز جهان به فعلیت درآورند.

اگر روزی شرایط بهتری فراهم شود، کشورهای منطقه، به‌ویژه کشورهای قدرتمندتر آن، می‌توانند  با تغییر نگرش سنتی خود، و با بکارگیری سیاست‌های منطقی و پایدار و با ابزارهای قوی دیپلماتیک، روند جدیدی را در منطقه پایه‌گذاری نموده و دنبال کنند. مقابلة واقعی با قدرت‌های سلطه‌گر جهانی، خارج شدن از مسیری است که آنها، تنها با توجه به منافع خود، طراحی کرده‌اند و می‌پسندند.

۱۱ آبان ۱۳۸۹ ۰۷:۵۲
نفت نیوز |
تعداد بازدید : ۱,۱۷۶