مسیر شرقی برای اتحادیه منطقه‌ای ایران

امروزه نقش و آثار تشکل‌ها و اتحادیه‌های اقتصادی و بازرگانی منطقه‌ای و بین‌المللی غیرقابل انکار است، آسه آن، اپک و اتحادیه اروپا، اکنون تشکل‌های بین‌المللی هستند که توجه تصمیم‌گیران اقتصادی کشورها را به اقدامات خود معطوف کرده‌اند.

برای آشنایی بهتر و بیش‌تر با ضرورت و چگونگی فعالیت و نقش‌آفرینی تشکل‌های بین‌المللی اقتصادی، گفت و گویی با «محمدمهدی بهکیش» دبیرکل کمیته ایرانی اتاق بازرگانی بین‌المللی کرده‌ایم، که در ادامه می‌آید.

وی در این گفت‌وگو ضمن تشریح ضرورت و تاریخچه پیدایش اتحادیه‌ها و تشکل‌های بین‌المللی، جایگاه و فرصت‌های ایران برای حضور در این تشکل‌ها را مورد ارزیابی قرار داد.

- در خصوص ضرورت وجود اتحادیه‌های منطقه‌ای و روند شکل‌گیری اتحادیه‌های منطقه‌ای و جهانی توضیح دهید.



جهانی شدن از اوایل قرن بیستم شروع شد. قبل از جنگ جهانی اول، جهانی شدن به مفهوم آزادسازی تجارت، و گسترش آن به‌عنوان یک فعالیت اقتصادی که می‌تواند به ثروت جامعه بیافزاید، مطرح شد. این مفهوم در گذشته ایران و در زمان شاه عباس نیز مطرح بود. شاه عباس این مهم را در اواخر قرن 16 فهمید که تجارت به خودی خود می‌تواند منشأ ایجاد ثروت شود؛ در نتیجه راه ترانزیت کالا از ایران را ساخت. آن‌چه که شاه عباس انجام داد، فراهم آوردن مجموعه‌ای از ابزارها بود برای این‌که تجارت بتواند به آسانی صورت گیرد. شاه عباس ذهن منسجمی داشت و به این نتیجه رسیده بود که تجارت می‌تواند خود منشأ تولید ثروت باشد. به اعتقاد شرق‌شناسان، ثروت به وجود آمده در دهات اطراف راه‌های ترانزیتی ایران- در آن زمان- بسیار فراوان‌تر از ثروت دهات اطراف پاریس بود.

به هر حال جهان شدن به مفهوم آزادسازی تجارت در اوایل قرن 20 در جهان شروع شد. اما بروز جنگ جهانی اول، این روند را متوقف کرد و شکل دنیا تغییر یافت و اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمد و در عمل، نیمی از دنیا را به خود جلب کرد؛ در نتیجه جهانی شدن بین جنگ اول و دوم جهانی در محاق رفت. در دوره بین دو جنگ، آن‌قدر موج سوسیالیسم قوی بود که حتی کشورهای سرمایه‌داری را که تجارت در آن‌ها حرف اول را می‌زد، به اردوگاه سوسیالیسم نزدیک کرد، ‌حتی آمریکا و البته اروپا با شدت بسیار زیاد به این سمت حرکت کردند، به‌گونه‌ای که بیش از نیمی از اروپا به اردوگاه سوسیالیسم پیوست.

پس از جنگ جهانی دوم، دنیای غرب فهمید که گرایش به سوسیالیسم به رفاه مردم ضربه زده است و در نتیجه پس از جنگ جهانی دوم، یک گردش به طرف راست ایجاد شد. در آن زمان، در کنفرانس برتن وودز در آمریکا، چند تصمیم اساسی گرفته شد که در نتیجه بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و گات به وجود آمدند. وظیفه این 3 سازمان آزاد‌سازی و ایجاد تعادل در روابط تجاری بین کشورها بود. تا قبل از جهانی شدن، دولت‌ها بودند که امر توسعه را در کشور خود به نوعی هدایت و کنترل می‌کردند، اما حال باید دید با آزاد شدن مرزها چه کسی می‌خواهد این پدیده را در سطح دنیا کنترل کند؟ درست است که تجارت جهانی شد، اما این امر نمی‌تواند افسار گسیخته باشد، بنابراین باید یک‌سری نظام‌های کنترلی شکل می‌گرفت. در سال 1945 تصور بر این بود که این 3 سازمان برای کنترل و نظارت کافی است، اما بحران سال 2008 پس از 60 سال، نشان داد که این نظارت‌ها کافی نبوده است.

- جهانی شدن باعث پیشرفت تکنولوژی‌ها شد و یا این‌که گسترش سریع تکنولوژی‌ها به توسعه جهانی شدن کمک کرد؟

در واقع گسترش تکنولوژی‌ها و جهانی شدن به‌طور هم‌زمان صورت گرفت. پس از جنگ جهانی دوم و با شکل‌گیری 3 سازمان مزبور، IT هم شروع به پیشرفت و گسترش سریع کرد. IT در دوران جنگ سرد، در دهه 1960 شروع به رشد کرد و به کمک جهانی شدن آمد و در دهه 1980 مانند یک بمب منفجر شد و کشورهای در حال توسعه، هم‌چون چین و به‌طور کلی، آسیای شرقی را تحت پوشش خود قرار داد. تا پیش از جهانی شدن سیاست‌های اقتصادی کشورها در درون همان کشور سازمان‌دهی می‌شد، اما یک مرتبه با انفجار جهانی شدن، تجارت آزاد شد. در کشورهای عضو WTO تعرفه‌ها به شدت کاهش یافت تا رقابت بیش‌تر شود، به‌گونه‌ای که متوسط تعرفه‌ها به 5/3 درصد رسید. این به آن معنی است که یک قدرت بسیار بزرگ مانند آمریکا با یک کشور کوچک مانند سنگاپور، باید رقابت کند. حالا در دنیایی که به یک باره تعرفه‌ها در عمل، برداشته شده، مشخص است که امکانات و توانایی آمریکا از دیگران بیش‌تر است. بنابراین، اروپایی‌ها برای این‌که به قدرت بیش‌تری در مقابل آمریکا دست یابند، یک اتحادیه بین خود درست کردند.

ابتدا تولیدکنندگان فولاد دور هم جمع شدند و اتحادیه فولاد را بین 6 کشور ایجاد کردند. آلمان، فرانسه، انگلیس و اتریش جزو این 6 کشور بودند و به سرعت این اتحادیه را به سمت یک اتحادیه‌ای که همه کالاها در آن مبادله می‌شود، هدایت کردند و اکنون می‌بینیم که تبدیل به یک بازار مشترک شده است و اتحاد سیاسی هم به آن افزوده شده است و از 6 کشور به 27 کشور افزایش یافته‌اند. اکنون نکته مهم در اتحادیه اروپا این است‌ که 65 درصد از تجارت خارجی این کشورها در درون اتحادیه صورت می‌گیرد. از نگاه اقتصادی، این حجم از تجارت بین کشورهای عضو اتحادیه اروپا به معنای آن است که اقتصاد این کشورها مکمل یکدیگر هستند. حجم بالایی از تجارت آمریکا نیز بین ایالت‌های آن انجام می‌شود و یک مجموعه و زنجیره کامل دارد؛ در واقع در دنیای امروز یک اقتصاد باید خیلی بزرگ، متنوع و رشدیافته باشد که بتواند چنین خصلتی داشته باشد، به‌طور مثال، چین و هند هم اقتصاد های بزرگی هستند، اما این خصلت را ندارند. آمریکا این خصلت را دارد، به ویژه این‌که ذخایرانرژی زیادی هم دارد، درحالی که خیلی از کشورها به علت نداشتن منابع انرژی، نمی‌توانند چنین خصلتی داشته باشند. به هر حال اروپا این اتحادیه را ایجاد کرد تا در دنیای رقابت آینده بتواند با آمریکا به رقابت بپردازد و ضمن این‌که با هم دوست هستند، اما رقابت هم دارند. پس از اروپا، کشورهای آسیای جنوب‌شرقی احساس کردند که اگر به سمت منطقه‌گرایی حرکت نکنند،‌ نمی‌توانند در آینده‌ای نزدیک با اقتصادهای بزرگ رقابت کنند، در نتیجه آن‌ها هم (آ.سه.آن) را ایجاد کردند.

آمریکا هم هم‌زمان با این‌که خود به تنهایی یک اقتصاد بزرگ بود، با کانادا و مکزیک یک اتحادیه به نام (نفتا) ایجاد کردند. به یک‌باره 3 اتحادیه بزرگ ایجاد شد و کشورهای دیگر مجبور شدند خود را به یکی از این اتحادیه‌ها متصل کنند و همه فهمیدند که اگر خود را در یک مجموعه بزرگ‌تر تعریف نکنند، نخواهند توانست در اقتصاد آینده به رقابت بپردازند. حتی آمریکا سعی کرده و می‌کند که در آسیا متحدانی داشته باشد و بنابراین اَپک (APEC) را سازماندهی کردند. عرب‌ها نیز در جنوب خلیج فارس یک اتحادیه به نام (GCC) تعریف کردند که 6 کشور عضو آن هستند و اینک قصد دارند آن را به یک Union تبدیل کنند. البته اتحادیه‌های دیگری در منطقه مانند اکو، سازمان کشورهای اسلامی به وجود آمده‌اند که از نظر افزایش حجم تجارت میان خود خیلی موفق نبوده‌اند.

اما آن‌چه که تا امروز شکل مناسب و منسجمی به خود گرفته و موفق عمل کرده، اتحادیه اروپا، نفتا، آ.سه.آن و اَپک است. این 4 اتحادیه در حال تبدیل شدن به قدرت‌های بزرگی هستند و ضمن این‌که اروپا مشکلات جدی دارد، اما این اتحادیه جایگاه خود را حفظ کرده و از ثبات برخوردارند. آ.سه.آن هم با وجود این‌که تجارت در درون آن به اندازه اروپا نیست و هنوز موفق نشده یک اقتصاد مکمل را شکل دهد، اما در حال تلاش است. آ.سه.آن به علاوه 6 را نیز شکل داده که نشان از حرکت به سوی اتحادیه‌هایی قوی‌تر و شاید مکمل‌تر دارد.

- جایگاه ایران را در اتحادیه‌های منطقه‌ای و روند جهانی شدن، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

وقتی به موقعیت ایران نگاه می‌کنیم و می‌خواهیم بدانیم که جایگاه ایران در 20 سال آینده در منطقه چگونه است و متحدان ایران چه کشورهایی هستند، می‌بینیم که ایران راه‌های زیادی پیش رو ندارد. با عرب‌ها که نمی‌توان اتحادیه تشکیل داد، البته این به معنای عدم وجود مبادلات تجاری بین ما و اعراب نیست،‌ زیرا همه صادرکننده نفت هستند و اقتصاد مکملی نداریم و علاوه بر آن، به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز رابطه لطیفی بین ایرانی‌ها و اعراب وجود ندارد.

البته ارتباط ایران با ترکیه می‌توانست خوب باشد، اما ترکیه در حال پیوستن به اتحادیه اروپا است و اکنون نیز به نوعی عضو اروپا محسوب می‌شود، هرچند هنوز عضو کامل نیست.

با کشورهای (CIS) آسیای مرکزی و میانه نیز در طول 30 سال گذشته مبادلاتی داشتیم، با اکو هم همین‌طور، اما تاریخ نشان داده است که تجارت ما با این کشورها افزایش نیافته است، زیرا اقتصاد ما و این کشورها مکمل یکدیگر نیست.

پیش از انقلاب یک اتحادیه‌ با عنوان ‌RCD بین پاکستان، ایران و ترکیه به وجود آمد که بر مبنای ترانزیت کالا شکل گرفته بود و در آن اتحادیه پاکستان به عنوان یک پل ترانزیتی مهم، مطرح بود.

این مسیر ترانزیتی محل همکاری بسیار خوبی برای این 3 کشور بود، اما پس از انقلاب منحل و براساس آن اکو ایجاد شد. اکو به علت حضور کشورهای آسیای میانه و مرکزی، مفهوم اصلی خود را از دست داد و آن مفهوم جدید نتوانست مکمل بودن اقتصاد را بین کشورهای عضو اکو به وجود بیاورد. ضمن این‌که بیش‌تر کشورهای آسیای میانه نفت دارند. به عبارت دیگر، ‌20 سال است که از تشکیل اکو می‌گذرد، اما حجم تجارت در درون آن، هم‌چنان 7 درصد تجارت خارجی آن کشورها باقی‌مانده و رشد نکرده است.

- به نظر شما ایران برای تشکیل یک اتحادیه منطقه‌ای که اقتصاد کشورهای عضو آن نیز مکمل یکدیگر باشند، چه گزینه‌هایی روی میز دارد؟

تنها انتخاب ایران همسایگان شرقی، رفتن به سمت هند است. در واقع اقتصاد ایران و هند مکمل یکدیگر هستند. هند اقتصاد کشاورزی بسیار وسیعی دارد و بزرگ‌ترین مصرف‌کننده کود شیمیایی در دنیا است. پتروشیمی‌های ما نیز بیشتر کود شیمیایی تولید می‌کنند. به عبارت دیگر، هند قادر است کالاهای پتروشیمی ما را نیز علاوه بر نفت و گاز جذب کند و از آن طرف هم صنعت در حال رشدی دارد که می‌تواند مکمل خوبی برای ایران باشد.

از سوی دیگر نیز، با توجه به اهمیت بحث هم‌جواری، هند بهترین گزینه برای همکاری اقتصادی با ایران است. البته هند به آ.سه.آن به علاوه 6 پیوسته است، اما به هیچ یک از مناطق آزادی که در آسیا در حال شکل‌گیری است، متصل نشده است. بنابراین به نظر من اتحاد بین ایران و هند برای هر دو طرف مفید خواهد بود. البته به شرطی که تحریم‌ها برداشته شود. تمام اقتصادهای در حال رشد، ارتباط خوبی با آمریکا دارند و ما هم باید تکلیف خود را روشن کنیم.

- شما در مقاله‌ای با عنوان « پیش‌نهاد نقشه راه برای آینده ایران» بر اصلاح ساختار اقتصادی کشور برای عضویت در اتحادیه‌های منطقه‌ای و ورود به فرآیند جهانی شدن تأکید کردید. به نظر شما ساختار داخلی اقتصادی ما باید چه تغییراتی کند؟

اقتصاد کشور باید رقابتی و خصوصی‌سازی شده، دولت کوچک‌تر شود و قیمت‌ها را بازار تعیین کند. برای ورود به اقتصاد جهانی، باید این 4 خصلت را داشته باشیم. در دوره‌ای به خاطر جنگ نمی‌توانستیم اقتصاد را رقابتی کنیم و اکنون نیز به علت محدودیت‌ها و تحریم‌ها نمی‌توانیم، اما اگر بخواهیم به واقع رشد و توسعه داشته باشیم، باید با کشورهای منطقه و جهان وارد تعامل شویم. به نظر من، اقتصاد ایران و هند در آینده‌ای نه چندان دور خود‌به‌خود به هم نزدیک می‌شوند. حتی اگر هیچ یک از دو طرف، اقدامی برای ایجاد یک اتحادیه صورت ندهند. این اتفاق ظرف چند سال آینده رخ می‌دهد. پاکستان هم به علت برخورداری از ریشه هندی و این‌که حد فاصل ایران و هند است و در RCDهم بوده است، می‌تواند در این مجموعه تعریف شود. دو کشور افغانستان و تاجیکستان نیز که فارسی زبان هستند، می‌توانند مکمل‌های خوبی برای اعضای این اتحادیه باشند. بنابراین، این 5 کشور از نظر اقتصادی، پوشش جغرافیایی و فرهنگی بسیار مکمل یکدیگر هستند و سازگاری بسیار خوبی با هم دارند.

- چه کنیم که اقتصاد رقابتی بشود؟

قانون شرط لازم است، اما کافی نیست و اراده مسئوولان باید در این راستا فعال شود. در قانون اساسی خیلی چیزها هست که عملیاتی نشده است و دولت و نظام حاکم باید این‌ها را عملیاتی کند. هر چقدر ما در قوانین بنویسیم اقتصاد رقابتی، اما وقتی دولت اعتقادی به آن ندارد، اجرا نخواهد شد. در برنامه سوم و چهارم نیز بر رقابتی شدن اقتصاد تاکید شد و در برنامه پنجم هم همین‌طور، اما عملی نشد. مبنی اقتصاد رقابتی اعتماد به مردم و بهره‌گیری از مکانیزم بازار، بین عرضه و تقاضا، است. باید دید چرا ما نمی‌توانیم به مردم و بخش خصوصی اعتماد کنیم، در صورتی که بهترین روش برای جلوگیری از فساد نیز رقابت است.

- آیا اراده‌ای برای تعریف جایگاه اقتصاد ایران در منطقه وجود دارد؟

به اعتقاد من در هر کشوری، گروهی باید به آینده فکر کنند، یک روز این تحریم‌ها تمام می‌شود. من نمی‌دانم که چنین اراده‌ای در سطح مسئوولان وجود دارد یا نه. حداقل آن‌چه که به صورت مقاله و کار تحقیقی بیرون آمده، نشان نداده است که کار جدی در این زمینه در جریان باشد و ما امیدواریم که این کار انجام شود.

• منبع: ICCIM
۴ تیر ۱۳۹۱ ۱۳:۴۴
تعداد بازدید : ۹۸۱