«اقتصاد مقاومتی» با سفید نمایی و سیاه نمایی شکل نمی گیرد

«اقتصاد مقاومتی» با سفید نمایی و سیاه نمایی شکل نمی گیرد
هر چند جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، 24 سال پیش به اتمام رسیده است اما واقعیت این است که کشور اکنون درگیر جنگی به مراتب فراگیرتر از دفاع مقدس شده است: "جنگ اقتصادی" .
 جنگ نظامی در ذات خود ، توان و تمایل متحدسازی و همگرایی دارد. جنگ نظامی ، هر چقدر هم خانمانسوز باشد ، به ویژه اگر ملتِ درگیرِ جنگ ، خود را "محق" و "مظلوم" بداند ، نوعی اجماع ملی فراهم می سازد و همین امر ، قدرت جمعی تحمل مصائب جنگ را تقویت می کند.
علت این وضعیت نیز ، شدت عمل طبیعی جنگ نظامی و فوری بودن آثار آن است.

اما جنگ اقتصادی ، برغم آن که ممکن است همان اهداف جنگ نظامی را دنبال کند و حتی خطرناک تر و مخرب تر نیز باشد ، از توانمندی ذاتیِ "جنگ سخت" ، برای ایجاد همبستگی برخوردار نیست و ای بسا ، در صورت سوء مدیریت ، به از هم گسیختگی اجتماعی هم بینجامد که اتفاقاً یکی از اهداف جنگ اقتصادی نیز همین است.

در جنگ نظامی ، وقتی مثلاً شهری بمباران می شود ومردم ناگهان خانه های ویران و شهروندان آغشته به خون می بینند ، در همان لحظه عمق فاجعه ای که "دشمن" برایشان رقم زده را مشاهده و به سرعت نیز در مقابلش موضع گیری می کنند ، مثلاً راهی جبهه های نبرد می شوند تا دشمن را سرجایش بنشانند.

دزفول - جنگ شهرها
دزفول ؛ شهری که 8 سال ایستاد

اما وقتی در جنگ اقتصادی ، کالا یا گردش مالی یک کشور دچار محدودیت می شود و خبرش به گوش مردم می رسد که مثلاً کنگره آمریکا یا اتحادیه اروپا علیه کشتی های ایرانی فلان تحریم را برقرار کرد ، در همان لحظه ، اثر فوری اش - برخلاف بمباران - توسط مردم مشاهده نمی شود و لذا آن حسی که در جنگ سخت ایجاد می شد در اینجا شکل نمی گیرد.

این خلأیی است که مقاومت در جنگ اقتصادی را حساس تر و مدیریت آن را سخت تر می کند ، زیرا وقتی همراهی مردم در میان نباشد ، هر گونه مقاومتی می تواند محکوم به شکست باشد.

کشتی

اینجاست که راهبردی ترین سؤال در جنگ اقتصادی شکل می گیرد: "چگونه می توان مردم را همراه کرد؟"

برای پاسخ به این پرسش ، به موضوع جنگ نظامی برمی گردیم: آنچه در جنگ نظامی باعث می شود مردم ترغیب به مقاومت شوند این است که اولاً خود را "طرف حق" درگیری بدانند و ثانیاً ابعاد تهاجم را لمس کنند تا برای دفع آن ، احساس وظیفه کنند (این احساس وظیفه می تواند ریشه های وطن دوستانه ، دینی ، قومی و یا حتی شخصی داشته باشد).

برای همراه کردن مردم در جنگ اقتصادی نیز این دو مؤلفه نیاز است ؛ یعنی مردم باید بدانند که در این درگیری سهمگین اقتصادی ، حق با آنهاست و طرف های خارجی از "موضع ستم" با آنها مواجه شده اند. همچنین باید مردم در جریان این که در جنگ اقتصادی ، منافع آنها در معرض خطر قرار گرفته یا حتی دچار تلفاتی هم شده ، باشند. کما این که در مثال بمباران ، با چشم خود ابعاد ماجرا را می دیدند و در صدد چاره جویی بر می آمدند.

لازمه تحقق هر دوی این مؤلفه ها نیز ، صداقت مسوولان در گفت و گو با مردم است کما این که در دفاع مقدس نیز چنین بود و نتایجش در حفظ تمامیت ارضی را ، هم اکنون نیز شاهد هستیم.

اقتصاد مقاومتی که "چینش اقتصاد در شرایط جنگ اقتصادی" است ، هرگز شکل نخواهد گرفت جز با حضور و همراهی مردم ، کما این که دفاع مقدس نیز سامان نیافت جز با حضور همه جانبه ملت ایران.

اقتصاد مقاومتی

مردم نیز ، با پنهانکاری و قلب واقعیات و سفیدنمایی و سیاه نمایی و در یک کلام " رو راست" نبودن مسوولان ، به حضور در "دفاع مقدس اقتصادی" ترغیب و انگیزه مند نخواهند شد. از این رو ، بر مسوولان است که درست مانند اعضای یک خانواده که هنگام مشکلات دور هم جمع می شوند ، از داشته ها و نداشته هایشان می گویند و به تصمیم جمعی می رسند ، ابعاد تهاجم ظالمانه اقتصادی کنونی را برای مردم تشریح کنند و از آنها بخواهند که همانند حراست از مرزهای خاکی ، از حریم اقتصادی سرزمین شان هم دفاع کنند و الا با گل و بلبل جلوه دادن اوضاع ، نیازی برای دفاع مقدس اقتصادی در سطح جامعه شکل نمی گیرد ، همان طور که  بزرگ نمایی مشکلات هم دردی را دوا نمی کند.

۱۲ شهریور ۱۳۹۱ ۱۰:۰۲
عصرایران |
تعداد بازدید : ۱,۰۲۶