پروژه هایی که از مدیری به مدیر دیگر می رسند

پروژه هایی که از مدیری به مدیر دیگر می رسند
موسسه مدیریت پروژه (PMI)، پروژه را تلاشی موقتی جهت ایجاد محصول یا خدمتی یکتا تعریف می کند. موقتی بودن به معنای آغاز و پایان مشخص داشتن است. پروژه وقتی پایان می یابد که اهداف آن محقق شده باشد یا آشکار شود که آن اهداف محقق نخواهند شد.
بنابراین اصولاً بسیاری پروژه ها شروع می شوند، اما منحنی پیشرفت برنامه ای و واقعی آنها همچون دو خط موازی تنها در بینهایت همدیگر را ملاقات می کنند.اصولاً پروژه ها به منظور تحقق اهدافی خاص در یک بازه زمانی مشخص تعریف می شوند. همین نگرش پراگماتیسمی دانش مدیریت پروژه موجب شده تا امروزه اقبال زیادی به نگرش پروژه ای به وجود آید.
اما به نظر می رسد در کشور ما حکایت چیز دیگری است و ترمینولوژی متفاوتی حاکم است. اصولاً بسیاری پروژه ها شروع می شوند، اما منحنی پیشرفت برنامه ای و واقعی آنها همچون دو خط موازی تنها در بینهایت همدیگر را ملاقات می کنند. در حالیکه در شرایط نرمال برای اتمام یک مگاپروژه پتروشیمیایی حدود ۴ سال زمان کافی است، آیا اتمام پروژه ها در ۲ تا ۳ برابر این زمان ، ملاقات در بینهایت نیست؟
پروژه های پتروشیمی ونیران، پتروشیمی هرمز، پتروشیمی هنگام، پتروشیمی لاوان و پتروشیمی های زیرمجموعه شرکت پتروشیمی باختر (خط اتیلن غرب) و اصولا ۱۴ طرح باقیمانده از برنامه توسعه چهارم که ۲ سال از اتمام آن برنامه گذشته
پدیده بسیار جالب و جدید دیگری نیز در صنعت نفت بروز کرده که بررسی آن نیز خالی از لطف نیست. درحالیکه در گذشته پروژه های بسیاری تعریف می شدند اما صرفا تعداد معدودی به خط پایان می رسیدند، امروزه مشاهده می کنیم که برخی پروژه ها تمام می شوند اما به اتمام نمی رسند!
و بسیاری از پروژه های دیگر هم اکنون در چه وضعیتی به سر می برند؟ راستی پروژه های مشارکت خارجی پتروشیمی چرا به چنین وضعیتی دچار شده اند ؟ چرا آریاساسول ها و مهرها تکرار نشدند؟ آیا پروژه ها صرفاً از یک برنامه توسعه به برنامه توسعه بعدی و از دست یک مدیر به مدیر دیگر جابجا می شوند؟
پدیده بسیار جالب و جدید دیگری نیز در صنعت نفت بروز کرده که بررسی آن نیز خالی از لطف نیست. درحالیکه در گذشته پروژه های بسیاری تعریف می شدند اما صرفا تعداد معدودی به خط پایان می رسیدند، امروزه مشاهده می کنیم که برخی پروژه ها تمام می شوند اما به اتمام نمی رسند! شاید ذکر یک مثال بتواند برای درک بهتر این بدعت جالب توجه که می تواند مرزهای علم مدیریت پروژه را جابجا کند موثر باشد.
در اسفند ماه سال ۱۳۸۷ فازهای ۹ و ۱۰ پارس جنوبی توسط رئیس جمهور محترم افتتاح شد. بدیهی است که افتتاح یک کارخانه به معنای اختتام پروژه ساخت آن و شروع کار عملیاتی است. اما در خرداد ماه ۱۳۸۹ یعنی حدود یکسال و نیم بعد، وزیر محترم نفت وقت اعلام کرد که تنها ۴ چاه از ۲۴ چاه دریایی در حال تولید گاز است و ابراز امیدواری کرد که به زودی و در آینده نزدیک این پروژه به اتمام می رسد. این داستان ادامه پیدا کرد تا در فروردین ماه امسال (۱۳۹۱) یعنی سه سال بعد از افتتاح رسمی، مدیر عامل شرکت نفت و گاز پارس اعلام کرد که به زودی شاهد اتمام حفاری چاه های فازهای ۹ و ۱۰ خواهیم بود!
این پدیده که نشانگر خلاقیت فعال مسئولین مربوطه
مدیران پتروشیمی اعلام کردند که پتروشیمی کاویان در بهمن ماه سال گذشته افتتاح می شود و چند ماه بعد تولید می کند یعنی اول تمام می شود سپس بعد از چند ماه یا سال اتمام می یابد، که البته با سوء مدیریت پتروشیمی باختر این پروژه نیز نه تمام شده و نه اتمام یافته!
است را باید مدیریت پروژه سه بعدی نامگذاری کنیم. چرا که از یک بعد به نظر می رسد که نمودار پیشرفت واقعی به نقطه ۱۰۰ رسیده است، در غیر این صورت امکان ندارد مدیران ما کارخانه را افتتاح نمایند، اما نگاه از بعد دیگر مشخص می کند که پروژه مذکور هنوز حداقل ۳ سال دیگر کار دارد تا به نقطه تکمیل کامل برسد.
به نظر می رسد این مثال یک استثناء نیست و در حال تبدیل شدن به رویه است. چرا که مدیر عامل شرکت نفت و گاز پارس در فروردین ماه امسال (۱۳۹۱) اعلام نمود که فازهای ۱۵و۱۶ پارس جنوبی در سوم خرداد ماه امسال (۱۳۹۱) رسماً افتتاح می شود، البته چند ماه بعد تولید گاز را به تدریج انشاا.. شروع خواهد کرد! همچنین فاز ۱۲ در آبانماه افتتاح می شود در حالیکه به گفته خود ایشان هم اکنون ۷۰ درصد صرفاً پیشرفت دارد! مدیر برنامه ریزی شرکت ملی صنایع پتروشیمی اعلام کرده که در برنامه پنجم اولویت اول با پروژه های برنامه چهارم است و برنامه پنجم تقریبا همان برنامه چهارم است به علاوه تعداد زیادی پروژه جدید! مدیران پتروشیمی اعلام کردند که پتروشیمی کاویان در بهمن ماه سال گذشته افتتاح می شود و چند ماه بعد تولید می کند یعنی اول تمام می شود سپس بعد از چند ماه یا سال اتمام می یابد، که البته با سوء مدیریت پتروشیمی باختر این پروژه نیز نه تمام شده و نه اتمام یافته! پس از 5 بار بازنگری برنامه این پروژه قرار بود در مردادماه سال نود این پروژه به بهره برداری برسد، اما
«پروژه ها هرگز پایان نمی پذیرند بلکه از مدیری به مدیر دیگر و از برنامه ای به برنامه ای دیگر منتقل می شوند»
پس از چندسال وعده بی نتیجه اعلام شد که قرار است امسال صرفا یک فاز آن به تولید برسد. شاید این پروژه یک مطالعه موردی مناسب برای اثبات اهمیت مدیریت پروژه و لزوم به کارگیری مدیران مجرب و با دانش در اجرای مگاپروژه های نفتی باشد.
در روش تحقیق علمی مطرح است که فرضیه ای که در عمل با استفاده از تکنیک های علمی آزمایش شود و روائی و پایائی آن به اثبات برسد میتواند به عنوان یک اصل مطرح گردد. پس این همه نمونه های واقعی صنعت پتروشیمی ایران همگی پشتوانه ای محکم برای این اصل طلائی مدیریت پروژه ایرانی است که: «پروژه ها هرگز پایان نمی پذیرند بلکه از مدیری به مدیر دیگر و از برنامه ای به برنامه ای دیگر منتقل می شوند». این اصل را باید « اصل بقای پروژه های پتروشیمی» نامگذاری کنیم.
۱۶ مهر ۱۳۹۱ ۰۱:۰۵
تعداد بازدید : ۱,۱۷۸