درسهایی که باید از پتروشیمی ایران – ژاپن آموخ

درسهایی که باید از پتروشیمی ایران – ژاپن آموخ
نادی صبوری

22 خرداد ماه شینزوآبه نخستوزیر ژاپن به تهران آمد، سفری مهم از چند جنبه که در مورد اهمیت آن مطالب زیادی نوشته شده است، اما میخواهم از فرصت توجه افکار عمومی به این سفر استفاده کرده و از چیزی بنویسم که شاید در گذر زمان آن را فراموش کرده باشیم.
رابطه ایران با ژاپن حداقل در جنبه اقتصادی، تا سالهای خیلی زیادی با «پتروشیمی» گره خورده بود، جایی که در سال 1968 و به دنبال سفر ماتسویوکی واکاسوکی یکی از چهرههای اقتصادی ژاپن به ایران، طرف ایرانی پیشنهاد داد که شرکتی از ژاپن احداث یک واحد پتروشیمی در بندر شاهپور آن زمان (بندر امام فعلی) که پیش از آن قرار بود از طرف یک شرکت امریکایی انجام شود را به دست بگیرد. سلسله وقایعی که به دنبال این پیشنهاد رخ داد، درسهای بسیار آموزندهای برای فعالان اقتصادی و آنهایی که خواهان کار در یک فضای بینالمللی هستند دارد.
در میان جامعه آکادمیک ژاپن از سرمایهگذاری در پتروشیمی بندر امام، به خاطر مشکلات فراوانی که بعد از ورود ژاپن گریبانگیر آن شد با عنوان «تراژدی» یاد میشود. این را زمانی متوجه شدم که در فضای بعد از برجام و رفتو آمدهای ژاپنیها به ایران دنبال منابعی برای مطالعه در مورد آنچه که بر سر پتروشیمی ایران-ژاپن آمده است میگشتم. آن موقع به مقالهای با این عنوان «تجزیه و تحلیل تاریخی از مراحل اولیه پروژه پتروشیمی ایران و ژاپن» برخورد کردم که نویسندهاش یک دانشگاهی به اسم ناتوشی امنو از دانشگاه هیوگو ژاپن بود. او دقیقا برای توصیف این سرمایهگذاری عظیم ژاپن در ایران که در نهایت با پرداخت غرامت از آن خارج شده است با عنوان «تراژدی» کرده است.
در خلاصهترین شکل ممکن قصه پتروشیمی ایران-ژاپن از این قرار است که ایران در آن سالها به شدت به دنبال این بود که پتروشیمی خود را کلید بزند، در این بین ژاپنیها هر چند دلشان از بابت این سرمایهگذاری قرص نبود بالاخره بعد از 3 سال رفت و آمد در سطوح مختلف دل را به دریا زدند و وارد پروژه شدند. در این بین چند سالی مجتمع به فعالیت خود ادامه میداد و حتی با انقلاب اسلامی ایران هم طبق مصاحبهای که از آیتالله هاشمی رفسنجانی در مرکز ثبت آثارشان چاپ شده است، ایران تصمیم میگیرد در حالی که دیگر پروژههای سرمایهگذاری مشترک را ملغی کرده است، این پروژه را به حالت قبلی نگه دارد. جنگ اما همه چیز را پیچیدهتر میکند، عراق سعی میکند با سواستفاده از بینالمللی بودن این مجتمع پتروشیمی دست به بمباران آن بزند و ماجرا به قدری بیخ پیدا میکند که در نهایت ایران تصمیم میگیرد به خروج ژاپن از این پروژه به شرط پرداخت غرامت رضایت دهد، در منابع آمده است که آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی بر این باور بود که اگر تکلیف خروج ژاپن از این پروژه مشخص نشود ایران نمیتواند هیچ همکاری اقتصادی دیگری با ژاپن ترتیب بدهد.
اما از این ماجرا چه میشود آموخت؟ یکی از ابتداییترین نکاتی که هم در مقاله ناتوشی امنو و هم در کتابی با عنوان «ژاپن در خاورمیانه معاصر» از کائورو ساگیهارا و جی.ای. آلن به چشم میخورد تاثیری است که شیوه مذاکره طرف ایرانی در این پروژه بر متقاعد کردن طرف ژاپنی به ورود در این طرح گذاشته است. امنو در مقالهاش مینویسد: میزان «آمادگی ایران» در ارائه وضعیت خود، طرف ژاپنی را بسیار شگفتزده کرد: «ایرانیها در آن زمان برنامه 5ساله توسعه خود و نقش صنعت پتروشیمی در آن را به ژاپنیها ارائه میکنند که موجب شگفتی ژاپنیها میشود و آنها را به این نتیجه میرساند که ایران در این زمینه بسیار جدی است.» هر چند روی دیگر سکهی این رویکرد نیز در جای دیگری این طور مورد اشاره قرار میگیرد، در مقاله امنو به نقل از یکی از اعضای مذاکره کننده گروه ژاپنی آمده است: «گروه ایرانی همیشه سعی داشت که ابتکار عمل مذاکرات را در دست خود نگاه داشته و ژاپنیها را به حاشیه براند».
در واقع ایران با آمادگی و جدیت بالایی که در آن زمان از خود نشان داد توانست طرف ژاپنی را به ورود به پروژه ای که چندان متقاعد کننده نبود سوق دهد اما این مسئله را نیز در نظر نگرفت که برای چنین سطحی از همکاری مشترک، طرفین احتیاج دارند حس کنند به میزان مشابهی درگیر و تعیینکننده هستند.
مسئله دیگری که باید به آن اشاره کرد، عدم درک درست طرف ایرانی از ساختار سرمایهگذاری از سوی طرف ژاپنی است، این موضوع هنوز هم در صحبتهای فعالان اقتصادی ایرانی به چشم میخورد؛ در واقع در چنین سبک نگاهی همواره پیشفرض این طور در نظر گرفته میشود که ساختار فعالیت و سرمایهگذاری در کشور مقابل درست مشابه ساختار در ایران است. در مورد تلاش برای متقاعد کردن ژاپن به سرمایهگذاری در یک مجتمع پتروشیمی نیز ماجرا به همین شکل بوده است. در مقاله «تجزیه و تحلیل تاریخی از مراحل اولیه پروژه پتروشیمی ایران و ژاپن» آمده است: «در زمان مذاکرات میان ایران و ژاپن شرکت پتروشیمی MBK توسط وزارت صنعت معدن و تجارت ژاپن اداره میشد و خود به تنهایی امکان احداث مجتمع پتروشیمی را نداشت. اما به هر حال شاه ایران در آن زمان به شدت مترصد برقراری ارتباط با شرکتهای غربی برای توسعه اقتصاد ایران بود که یکی از مهمترین روشهای این توسعه را در صنعت پتروشیمی میدید»
بعد سومی که در این میان توجه به آن نکات مهمی دارد این مسئله است که در مذاکرات برای جلب سرمایهگذاری و همچنین ایجاد تجارت مشترک، لزوما تمام افراد در هیات مقابل هم رای و هم نظر نیستند و در نتیجه همیشه ممکن است حتی از کمسوترین روزنهها بتوان دیدگاه تیم مقابل را تغییر داد. در این زمینه با توجه به اینکه در طول 3 سالی که ایران تلاش داشت ژاپن را برای ورود به این پروژه متقاعد کند 4 گروه مختلف از این کشور به ایران سفر کردند در مقاله امنو آمده است که یکی از افراد گروه «کارشناسان محصول» درباره سفر مهندسان چنین گفته است: «گروه چهارم کار خودشان را یک «ماموریت واقعی» میدانستند. درواقع آنها میخواستند بگویند که خودشان مهندسان حرفهیی بوده و ما، کارشناسان محصول، آماتور هستیم.» او همچنین گفته است: «من فکر میکنم آنها میخواستند ما را که مسوول راهاندازی موقت پروژه پتروشیمی ایران و ژاپن بودیم را تحقیر کنند. از نقطهنظر ما نرخ بازگشت سرمایه، سرعت و بازار معیار در اولویت بودند اما بهنظر میرسد که گروه «مهندسان» به این مسائل اهمیت چندانی نمیداد.»
برای من به عنوان کسی که تجربهای از کار تجارت ندارد کنکاش در آنچه که در این پروژه گذشته است نشان میدهد احتمالا جدیت، داشتن نقشه راه مشخص و دقیق وپیگیری در متقاعد کردن یک سرمایهگذار یا در فروش محصولات و یافتن بازار برای آنها عناصری کلیدی به حساب میآیند اما احتمالا باید همیشه این را هم در نظر گرفت که از آن ور بام افتادن و در حاشیه نگه داشتن طرف مقابل شاید در کوتاه مدت ما را برنده کند اما زخم بالاخره جایی سر باز میکند و طرف مقابل بالاخره از چیزی که هنوز عمیقا آن را نپذیرفته بود بیرون خواهد رفت.
۲۹ تیر ۱۳۹۸ ۱۱:۰۴
تعداد بازدید : ۷۳۱