ایران و افغانستان در سیاستِ خارجی آمریکا

ایران و افغانستان در سیاستِ خارجی آمریکا
✍️ دکتر محمود سریع القلم 
📌 تلخیص:مجمع فعالان اقتصادی 
 
آمریکای امروز، آمریکای 1951 نیست.سیاست های اتخاذ شده در این هفت ماه حکایت از جهان بینی نوین دارد. آمریکایی ها می خواهند میان تعهدات و منابع، تعادل ایجاد کنند. کِنِدی، استاد روابط بین الملل، می گوید: عثمانی، شوروی و بریتانیا زمانی به تدریج قدرت خود را از دست دادند که تعهداتِ آنها از امکاناتشان فراتر رفت.
 
در متونِ تخصصی سیاست خارجی یک اصل تثبیت شده وجود دارد : چه در کشورهای دموکراتیک و چه غیر دموکراتیک، تصمیم سازی در سیاست خارجی در اتاق­‌های کوچک و در میان افراد محدودی انجام می­‌گیرد. اما این تصمیم به نفع چه کسانی است؟ عده‌­ای بر این باورند که آمریکا در افغانستان شکست خورد یا ملت سازی به جایی نرسید.علت العلل ورود آمریکا به افغانستان تار و پودشبکه نفت و گاز و انرژی و تسلیحات آمریکا با دولت بوش و به خصوص با معاون او دیک چی نی بود. 
 
تصمیم سازی آمریکا در سال 1394 برای برجام به نفع که بود؟ : خود رئیس جمهور آمریکا. آیا کنگره را به همراه داشت؟ خیر. آیا لابی های قدرتمند را به همراه داشت؟ خیر. در موضوع ایران، لابی بوئینگ مهم است یا لابی جامعۀ یهودیان؟ بدون تردید یهودیان. بدون توجه به اینکه حق است یا حق نیست، هیچ رئیس جمهور آمریکا در آن اتاقِ کوچک با تیم سیاست خارجی خود نمی تواند بدون جلب توافق یهودیان، با ایران به تفاهمِ پایداربرسد. وقتی اوباما، تیم خود را برای جلب حمایت سناتورها به سنا فرستاد تنها چهار سناتور (از صد نفر) حاضر بودند بر فرآیندِ برجام صحه بگذارند.
 
دولت بایدن مدتها بود که صحبتِ خروج از افغانستان را مطرح کرده بودو در پی تغییرِ مسیرِ بودجۀ نظامی اضافه از خاورمیانه به پروژه­‌های عظیم عمرانی در داخل آمریکا بود که زمینه سازِ فعالیت­‌های اقتصادی، رشد نرخ اشتغال و درآمدزایی برای مقابله با چین باشند. 
 
کرونا 6 تریلیون دلار برای دولت آمریکا هزینه داشته است. اگر بایدن بخواهد سال آینده تفوق دموکراتها در مجلسین را حفظ کند، نرخ رشد اقتصادی را به بالای 3 % برساند مجبور است انضباط مالی، اولویت بندی در مخارج ملی و تمرکز در برنامه ریزی ها را اعمال کند. خاورمیانه 5 % اولویت‌­بندی‌­ها در سیاست خارجی آمریکا خواهد بود. چین، کانون سیاست خارجی آمریکاست. بر خلاف شوروی در جنگ سرد که تقریباً هیچ ارتباط اقتصادی با بلوک غرب نداشت، چین در اعماقِ اقتصادهای غربی ریشه دوانده است. موسسات تامین اجتماعی آمریکایی حدود یک تریلیون دلار در شرکت های چینی برای پرداخت حقوق بازنشستگی کارکنان آمریکایی سرمایه گذاری کرده‌­اند! چین یک منبع کلیدی تامینِ مالی برای دولت آمریکا محسوب می شود. لذا تمرکز بر بازسازی اقتصادی آمریکا، خاورمیانه‌­ای بدون دردسر می­‌خواهد که کم هزینه کند و خود را "آلودۀ بحران­‌های تمام نشدنی و دولت­‌های ناکارآمد آن" نکند. لذا دولت بایدن، افغانستان را به پاکستان برون سپاری کرد که با پول کشورهای عربی و احیاناً چین، از هزینه‌­های نظامی و سیاسی آن رهایی یابد.
 
و اما ایران. نیروهای نظامی آمریکا ممکن است کاملاً خاورمیانه را ترک کنند ولی تشکیلات نظامی و امنیتی گسترده آمریکا در جزیره العرب ادامه پیدا خواهند کرد.کانون استراتژی آمریکا نسبت به ایران جلوگیری از هسته­‌ای شدن است. تمدید برجام، علاقه به مذاکرات، تداوم تحریم ها، اهرم تحریم‌­های جدید و جنگ سایبری با همکاری شرکای منطقه ای، اهرم‌­های واشنگتن در این استراتژی هستند. 
 
اولویت سیاست خارجی ایران اما روابطِ مالی و بانکی با محیط بین المللی است که این موضوع نه از طریق روسیه و نه از جانب چین قابل حل است. آمریکایی­‌ها عجله­‌ای برای حل و توافق مسئله ایران ندارند. در ایران، نه به دنبال تغییرات ساختار سیاسی هستند و نه آن را امکان پذیر می دانند. هدف و افق را بر چرخشِ سیاست گذاری ها بنا کرده اند.
 
 بعید است چین و روسیه به واسطۀ منافع عظیمی که با آمریکا، اسرائیل و عربستان دارند، در حدِ "روابط استراتژیک" با ایران پیش روند هر چند هردو روان شناسی اهمیت دادن به شخصیت ایرانی را می دانند. پروژه­‌هایی تعریف می شوند و قدری تبادل پایاپای صورت می پذیرد ولی مسائل اصولی اقتصاد ایران را آن ها نمی‌­توانند حل کنند. در یک چارچوب دراز مدت تر، مادامی که ایران اقتصادی نداشته باشد که دیگران به آن نیاز داشته باشند، از امنیت ملی مستحکمی برخوردار نخواهد بود؛این یک واقعیت جهانی است. 
 
مدلِ چینی این نوع حکمرانی حتی نیازی هم به دموکراسی ندارد. بدونِ حل و فصل مسائل بین المللی، ایران به صورت اصولی نمی­‌تواند در منطقه، فعالیت های اقتصادی پایداری را تحقق بخشد.
۳ شهریور ۱۴۰۰ ۰۹:۰۲
تعداد بازدید : ۱۴۶