در میزگردی با حضور یحیی آل اسحاق و حمید حسینی عنوان شد: آنقدری که دولت‌ها به نفت وابسته‌اند، مردم نیستند!

در میزگردی با حضور یحیی آل اسحاق و حمید حسینی عنوان شد: آنقدری که دولت‌ها به نفت وابسته‌اند، مردم نیستند!
نقش نفت در اقتصاد ایران به اندازه‌ای زیاد است که از اقتصاد ایران با عنوان «اقتصاد نفتی» یا «اقتصاد وابسته به نفت» یاد می‌شود. اما در طول سال‌های گذشته این وابستگی نتایج خوبی برای اقتصاد کشور به همراه نداشته و تولید داخل را با مشکلاتی مواجه کرده است. به‌طوری که واردات کالا تبدیل به کاری سهل‌تر از تولید کالا در داخل شده و همین موضوع منجر به افزایش بیکاری در کشور شده است.

ایجاد صندوق توسعه ملی نیز که به منظور استفاده از درآمدهای نفتی برای سرمایه‌گذاری بخش خصوصی پایه‌گذاری شده، نتوانست به استفاده‌های نابجا از درآمدهای نفتی پایان دهد. این در حالی است که کشورهای دیگری همچون ایران در حالی که به منابع نفتی دسترسی دارند اما موفق شده‌اند با مدیریت صحیح، درآمدهای حاصل از نفت را به حوزه‌های سرمایه‌گذاری هدایت کنند. به جرات می‌توان دسترسی سریع و راحت دولت‌ها به درآمدهای نفتی را عمده‌ترین دلیل جدایی ناپذیری اقتصاد ایران از نفت یاد کرد. برای بررسی عواملی که منجر به داشتن اقتصاد بدون نفت می‌شود، تهران امروز میزگردی با حضور یحیی آل‌اسحاق رئیس اتاق بازرگانی، صنایع و معادن تهران و سیدحمید حسینی، کارشناس انرژی و عضو هیات رئیسه اتاق بازرگانی تشکیل داد و به دلایل این موضوع پرداخت که در ادامه آن را می‌خوانید:



مدت‌هاست که دولت‌های مختلف بحث جدایی اقتصاد از نفت را مطرح کرده‌اند که مورد تاکید مقام معظم رهبری هم بوده است. به عنوان اولین سوال برای کشوری همچون ایران با شرایط خاصی که دارد، آیا به صلاح است که چنین اتفاقی در اقتصاد کشور بیفتد یا خیر؟

آل‌اسحاق: مسئله اقتصاد بدون نفت مربوط به سال‌های پیش است. شروعش تا جایی‌که من یادم می‌آید مربوط به سال 1329 در سازمان برنامه آن موقع است که به همین منظور صندوق ذخیره ارزی را با نام دیگری با همین هدف تاسیس کردند که درآمدهای حاصل از فروش نفت در یک صندوقی جمع شود که صرف سرمایه‌گذاری و توسعه شود. بعد از انقلاب هم به عنوان یکی از اهداف اصلی اقتصاد ایران و به عنوان یک آرمان و آرزو در برنامه‌های مختلف توسعه دائما مطرح شده، اما در عمل می‌بینیم که محقق نشده است. یک موضوع در 60 سال گذشته در دوره‌های مختلف مطرح شده، اما در نهایت به آن عمل نشده؛ یعنی یک مشکلی دارد که پاسخ به آن راهگشاست. نکته دوم این است که اساسا یک اقتصاد وقتی متعادل است و از همه امکاناتش استفاده می‌کند و بهره‌وری دارد که خود دولت از محل عملکرد آن بیرون باشد. چیزی که همه جای دنیا مرسوم است. مگر همه دولت‌ها نفت و منابع معدنی دارند که از فروش آنها دولت‌شان را اداره کنند؟ دولت‌ها مسئولیت‌هایشان را از محل درآمدهای مردمی یعنی مالیات، عوارض و خدماتی که ارائه می‌کنند و خدماتی که از اقتصاد می‌گیرند، اداره می‌کنند. اینکه ما نمی‌توانیم از محل عوارض و مالیات‌ها کشور را اداره کنیم، یعنی یک جای کار گیر دارد. حداکثر 30 درصد از هزینه‌های ما از محل مالیات تامین می‌شود، بقیه آن از محل درآمدهای نفت یا سایر درآمدهایی است که نوعی فروش دارایی است. این نشان می‌دهد ما نسبت به کشورهای دیگر یکسری عقب‌افتادگی داریم. این هم در شرایطی است که این منابع، منابع بین نسلی است، یعنی نفت ما مربوط به یک نسل نیست بلکه مربوط به نسل‌های بعد کشور است. ما اگر از پول نفت هم استفاده می‌کنیم، باید آن را به یک دارایی جدید تبدیل کنیم که آن دارایی جدید فزاینده باشد، نه اینکه مستهلک باشد.

حسینی: من اعتقاد ندارم اقتصاد ما یک اقتصاد نفتی است. سهمی که نفت در کل اقتصاد ما دارد، سهم بالایی نیست و زندگی مردم به نفت وابسته نیست. اگر کل درآمد سالانه نفت را به جمعیت کشور تقسیم کنیم، به هر نفر هزار دلار می‌رسد که هزینه یک ماه زندگی مردم است. نه اشتغال ما خیلی وابسته به نفت است، نه زندگی مردم و سهم نفت در تولید ناخالص ملی هم 17، 18 درصد بیشتر نیست. چیزی که مسئله است این است که دولت ما و بودجه دولت خیلی وابسته به نفت است. درآمدهای ارزی کشور خیلی به وابسته به نفت است و لذا اگر ما نفت نداشتیم هم زندگی مردم مختل نمی‌شد. مردم آمادگی دارند که از اقتصاد نفتی عبور کنند ولی به هر حال یک نظام اداری و ساختارهایی در این مملکت ایجاد شده که فقط با پول نفت می‌شود این ساختارهای ناکارآمد را نگه‌داشت. در برنامه چهارم، دولت موظف بود سالانه حداکثر 25 میلیارد دلار از بودجه نفتی استفاده کند. وقتی دولت تخلف می‌کند و مجلس هم نظارت می‌کند و سازمان‌های نظارتی هم برخورد نمی‌کنند، معلوم است که نتیجه همین می‌شود که 25 میلیارد به سالانه 75 تا 80 میلیارد دلار می‌رسد و روزبه‌روز وضعیت بدتر می‌شود.

الان طوری شده که بهره‌وری نیروی انسانی در کشور به کمتر از یک‌درصد رسیده و بهره‌وری سرمایه منفی شده است. پتانسیل عبور از اقتصاد نفتی در کشور وجود دارد، به شرط آنکه دولت بتواند خودش را با این سیستم تطبیق دهد، هزینه‌هایش را کاهش داده و درآمدهایش را افزایش دهد. دولت باید از صادرات حمایت کند تا ارز صادراتی جایگزین نیاز ارزی کشور به واردات شود.

چرا چنین وضعیتی برای ایران در طول سال‌های متمادی ایجاد شده است؟

آل‌اسحاق: یکی از دلایل سهل‌الوصول بودن و در دسترس بودن منابع نفتی است. اگر دولت‌ها بخواهند با درآمدهای مالیاتی خودشان را اداره کنند، باید فضای اقتصادی کشور را آنچنان بانشاط کنند و تولید ناخالص داخلی را افزایش دهند که هم همه اقتصاد به کار بیفتد و هم همه هزینه‌های دولت جبران شود.

اگر اقتصاد، اقتصاد رکودی باشد و از همه ظرفیتش استفاده نکند و یک عقب‌افتادگی تاریخی در استفاده از منابعش داشته باشد، اولین سوال از کسانی است که مدیریت را بر عهده داشته‌اند. مشکل به دولت فعلی هم برنمی‌گردد، مسئله مربوط به 60 سال پیش است که از منابع به درستی استفاده نشده است. چون دست‌شان به پول بوده و به جای برنامه‌ریزی به پول نفت پناه آورده‌اند. دلیل آن هم این است که علاوه بر حکام کشور، نظام بازخواست نبوده است. من یک زمانی مقاله‌ای نوشتم به نام حسابرسی نسل‌ها که خلاصه آن این است که دولت‌های متعدد آمده‌اند و رفته‌اند و سیاست‌هایی را اعمال کرده‌اند که هر کدام برای نظام هزینه‌ها و فایده‌هایی داشته است. اگر همانطور که حسابرسی مالی، عملکرد و... داریم، یک نظام حسابرسی باشد که سیاست‌ها را ارزیابی کنیم، چنین اتفاقی نمی‌افتد.

در برنامه چهارم داشتیم که حامل‌های انرژی سالانه 10 درصد افزایش قیمت داشته باشند. یک عده با حسن نیت این 10 درصد افزایش را برداشتند. یارانه‌ای که به حامل‌های انرژی پرداخت می‌شد سالانه 100هزار میلیارد تومان بود که مجبور شدیم با همه مشکلات قانون هدفمندی را اجرا کنیم. شروع این اقدام کار خوبی بود، اما در صورتی که همان زمان برنامه چهارم این اتفاق می‌افتاد، اوضاع الان اینگونه نبود.

یا یک سیاستی تعریف شد به نام بنگاه‌های زودبازده که میلیاردها تومان هزینه صرف آن شد، بعد به این نتیجه رسیدند که نتیجه نداده و موضوع رها شد. یک جایی باید باشد که این سیاست نادرست را ارزیابی کند. مشکل ما در این است که برای سیاست‌هایمان حسابرسی نداریم. حتی کسی که آن سیاست بزرگ را به بار آورده و مجری آن بوده با یک تغییر قیافه، دوباره خودش مدعی می‌شود.

حسینی:‌ همه دوست دارند رشد اقتصادی و اشتغال ایجاد کنند و هر دولتی هم در انجام این کارها عجله دارد. برای انجام این کارها، سهل‌الوصول‌ترین منبع، نفت است و مجلس هم همراهی می‌کند. برای استفاده از درآمدهای صندوق توسعه ارزی عمدتا مجلس مصوبه داده است. خود تحریم‌ها ما را مجبور می‌کند که از ارز نفتی عبور کنیم. امسال مجبور شدیم استفاده از نفت را در بودجه 30 میلیارد دلار پیش‌بینی کنیم.

با این شرایط موجود، آیا به صلاح هست که اقتصاد بدون نفت داشته باشیم یا خیر؟

آل‌اسحاق: بله، حتما همین طوره. آیا به صلاح ما هست که اقتصادمان بهره‌وری حداکثری داشته باشد؟ آیا به صلاح است که از مجموعه منابع‌مان استفاده بهینه کنیم؟ آیا لازم است که سرمایه‌گذاری‌هایی برای رشد توسعه اقتصاد داشته باشیم؟ در اینها هیچ شکی نیست.

حسینی: ما نمی‌توانیم بگوییم صد در صد اقتصاد از نفت جدا شود بلکه می‌توانیم یک قسمتی را از طریق توسعه صنعت پتروشیمی از وابستگی به نفت خام کم کنیم. بخشی از وابستگی‌ها به نفت را می‌توان از طریق صندوق توسعه ملی کم کرد، یک بخشی را هم از طریق بودجه، باید تلاش کرد ضمن اینکه دولت کوچک می‌شود، هزینه‌های متفرقه هم کم شود. چه دلیلی دارد که دولت می‌خواهد 500هزار نیروی جدید استخدام کند؟ دولت باید سالی یک درصد از نیروهایش را کم کند. دولت کوچک‌تر که نشده، بلکه بزرگ‌تر هم شده است. اگر دولت به اصل 44 اعتقاد داشت، خیلی از مشکلات را امروز نداشتیم. به نظر من اگر چند سیاست را همزمان پیش ببریم، این مشکل حل خواهد شد، اگر یک برنامه‌ریزی وجود داشته باشد و به این برنامه‌ریزی پایبند باشیم.

پس از سالیان طولانی استفاده از درآمدهای نفتی در بودجه کشور، حالا اقتصاد بدون نفت تبدیل به یک آرزو برای ایرانی‌ها شده است. به نظر شما چقدر ممکن است که اقتصاد بدون نفت در کشور داشته باشیم؟

آل‌اسحاق: بحث بر سر همین است. سال گذشته از 145هزار بودجه کشور، 60هزار میلیارد تومانش به نفت وابسته بود. امسال این 60هزار میلیارد تومان به دلیل تحریم‌ها و سایر مسائل به 30هزار میلیارد تومان رسیده است. آیا ما یکباره می‌توانیم این 60هزار میلیارد وابستگی را در حوزه اقتصادمان حل کنیم؟ اگر ما همین ساختار را در نظام مدیریتی کشور داشته باشیم، یعنی دولتی داشته باشیم سنگین وزن با جمعیت بزرگ، بهره‌وری پایین، نهایت بازدهی کم و... این تنها به این دولت هم منتهی نمی‌شود. بازده کار کارکنان دولت دو ساعت در هفته است. آیا لازم است که برای مدیریت بوروکراسی کشور اینقدر هزینه کنیم؟

ما اگر بخواهیم از این پرت هزینه جلوگیری کنیم، باید برنامه‌ریزی، نگاه و بینش‌مان به حوزه حاکمیت عوض شود. باید یک تغییر کلی در نظام مدیریتی و برنامه‌ریزی اقتصادی کشور داشته باشیم. باید حضور حداکثری مردم در بخش اقتصادی عملا وجود داشته باشد. یکی از مشکلاتی که ما داریم، این است که بخش زیادی از بودجه‌های ما صرف اموری می‌شود که دولت نباید دخالت داشته باشد.

مانند چه چیزهایی؟

آل‌اسحاق: مثل بودجه‌های عمرانی که صرف کارخانه‌داری می‌شود. اگر دولت این هزینه‌ها را از خودش کم کند و از منابع دولت استفاده کند، بودجه‌های شرکت‌های دولتی و هزینه‌های دیگر... بازگشت سرمایه در حوزه‌های مدیریت دولتی مشخص است که با حداقل راندمان اتفاق می‌افتد. اگر برنامه‌ریزی کنیم که دولت فقط به‌ برنامه‌های حاکمیتی یعنی سیاست‌گذاری، هدایت، نظارت و پشتیبانی بپردازد و اجرائیات را به مردم بسپارد و همه الزاماتش را از قبیل بوروکراسی، مقررات، آیین‌نامه‌ها، دستورالعمل‌ها و... فراهم کند تا بخش خصوصی بتواند وارد صحنه شود و اصل 44 را واقعا عملیاتی کند. به این ترتیب بار عظیمی از مسئولیت مالی دولت کاهش می‌یابد و بار عظیم بهره‌وری را بالا می‌برد و دولت به کارهای حاکمیتی می‌پردازد. در همین حوزه، اگر بخواهیم دولت از محل درآمدهای مالیاتی خودش را اداره کند، باید اشتغال و سرمایه‌گذاری را افزایش دهیم. بنابراین جهت تخصیص منابع بانک‌ها به سمت تولید، با افزایش تولید، سود و اشتغال هم بالا می‌رود و درآمدهای مالیاتی افزایش می‌یابد. اگر این کار را نکند، همین امسال که دولت مجبور شده وابستگی به نفت را در بودجه به جای 60هزار میلیارد، 30هزار میلیارد اعلام کند، کسری 30هزار میلیارد تومان را از کجا باید پر کند؟ یا باید مالیات را اضافه کند که اعلام کرده باید 16 درصد مالیات را اضافه کرد. آیا با دستور درآمدهای حاصل از مالیات اضافه می‌شود؟ باید اشتغال، درآمد، توسعه و کار باشد تا سودی حاصل شود که 16 درصد درآمد مالیاتی اتفاق بیفتد. اگر رکود باشد، اشتغال نباشد، مالیات قبلی را هم نمی‌تواند دریافت کند. حالا اگر فرض کنیم که این 16 درصد امکان‌پذیر باشد، بقیه را چگونه تامین می‌کند؟ باید دارایی و موجودی بفروشد. مگر چقدر می‌تواند دارایی بفروشد؟ دارایی بالاخره تمام می‌شود. راه دیگر این است که نرخ مقدار ارزی را که دارد، دو برابر کند. به این ترتیب که قبلا 30هزار میلیارد را در 1226 ضرب می‌کردم، مثلا می‌شده 40هزار میلیارد تومان و الان که 60هزار میلیارد تومان نیاز دارم، باید نرخ ارز را در محاسبات 2200 تومان اعلام کنم. بالا بردن نرخ ارز تنها مفهومی که دارد، تورم است. دوباره ضربه به مردم، قیمت تمام شده و تولید وارد می‌شود. این وارد یک چرخه می‌شود. که یک راه مقابله با آن کاهش تقاضاست.چه کسی گفته دولت باید

3، 4 میلیون نفر باشد؟ مفهوم آن این است که باید قانون فضای کسب و کار را عملیاتی کنیم. اگر این قانون را عملیاتی کنیم، بخش زیادی از هزینه‌ها کاهش می‌یابد.

آقای حسینی به نظر شما با توجه به شرایط فعلی حذف نفت از اقتصاد کشور ما امکان‌پذیر هست یا خیر؟

حسینی:‌ من فکر می‌کنم تعبیر اشتباهی از اینکه گفته‌ می‌شود در چاه‌های نفتی بسته شود، شده است. نفت ابزار امنیت و قدرت است. یکی از محورهای مانور در دنیا نفت و ظرفیت‌های تولید نفت است. باید از صادرات نفت خام و گاز خودداری کرد. همین کاری که در پتروشیمی‌کردیم. ما در سال‌های گذشته کار معجزه‌آسایی کردیم. ظرفیت عربستان در پتروشیمی با آن همه امکانات و ارتباطات با دنیا 10 میلیون تن است ما با یک گام جدی می‌توانیم به عربستان برسیم. تولید ظرفیت‌سازی 60 میلیون تن محصولات پتروشیمی یکی از دو پروژه موفق ماست. موفقیت دیگر صادرات است که تا سال گذشته طبق برنامه بود. حسن این دولت در این است که همه جا می‌خواست روال را به هم بزند و کار جدید کند، در پتروشیمی و صادرات سعی کرده برنامه و مقررات برنامه سوم را ادامه دهد.دومین اقدام بعد از ایجاد کالای باارزش افزوده این است که بودجه دولت را از نفت جدا کنیم. کاری که نروژ انجام داده و به سرمایه‌گذاری روی آورده...

برای اینکه درآمدهای حاصل از مالیات افزایش یابد، باید تولید هم در طول سال‌های گذشته روند افزایشی می‌داشت، در حالی که شاهد آن بودیم که سال گذشته تولید به شدت کاهش پیدا کرد...

آل‌اسحاق: به دلیل اینکه نتوانستند به تعهدات‌شان عمل کنند. بانک کسری آورد، مالیات نتوانست پرداخت کند و سیستم قفل کرد. نکته دیگر هم درباره برنامه‌ریزی برای تولید است.

ما اگر بخش تولیدمان سودآور باشد و بازگشت سرمایه در تولید مثلا بشود 15 یا 20 درصد و بازگشت سرمایه در بخش خدمات بشود 10 درصد، همه آنها که پس‌انداز دارند، وارد بخش تولید می‌شوند. اگر تولید نباشد، باید به شکل دیگری به نیازهای مردم پاسخ داده شود. پس دولت باید واردات داشته باشد. واردات هم ارز می‌خواهد. ارز را باید از کجا آورد؟‌ باید نفت بفروشد. واردات هم به جای 30 میلیارد دلار، 70 میلیارد دلار بوده که یعنی 70 میلیارد دلار وابستگی ارزی بیشتر شده است. مسائل اقتصادی طوری است که به هم وصل است. اگر ما می‌خواهیم اقتصاد بدون نفت داشته باشیم، باید تولیدمان رشد و نشاط داشته باشد، باید تعادل اقتصادی داشته باشیم، باید امید به تولید بالا برود، باید سودآوری تولید بالا رود، باید از ظرفیت‌های موجود کشور حداکثر استفاده را بکنیم.

حسینی: مشکل اصلی ما بودجه است. پول صندوق توسعه ملی هم از سوی دولت هزینه می‌شود، مالیات‌های دریافتی هم به نفت مربوط است. این یک واقعیت است که دولت عمده درآمدهایش را مستقیم یا غیرمستقیم از درآمدهای نفتی تامین می‌کند و تا روزی هم که دولت نپذیرد که باید کوچک‌سازی بکند، خصوصی‌سازی بکند، دست از مداخلات اقتصادی‌اش بردارد، تصدی‌گری‌اش را کم کند و... هیچ کاری نمی‌توان کرد. هر دولت دیگری هم در این شرایط بیاید، مجبور است این کار را ادامه دهد. باید اعتقاد داشت و پذیرفت تا در یک دوره 4 ساله بتوان این کار را انجام داد. طبق مطالعاتی که دوستان دانشکده اقتصاد شریف داشته‌اند، دولت در اقتصاد سه نقش دارد: نقش بودجه‌ای، تصدی‌گری و سیاست‌گذاری. به نظر می‌رسد دولت در انجام وظایفش اقتصادی‌اش موفق نبوده و جایی را می‌خواهد که اراده‌ای بالاتر از ساز و کارهای فعلی داشته باشد؛ یک مرکز به گفته آقای آل‌اسحاق فراقوایی که شاید بتوان استفاده از نفت و منابع نفتی را کنترل کرد.

چگونه است که برخی کشورها هم هستند که به منابع نفتی دسترسی دارد، اما بدون استفاده از آنها موفق به اداره کشورشان شده‌اند؟

آل‌اسحاق: نروژ کشوری است که نفت دارد اما درآمدهای نفتی‌اش را از مصارفش جدا کرده است. این مجموعه منابع حاصل از نفت را به صندوقی واریز می‌کند که عملا صرف سرمایه‌گذاری مفید می‌شود و همین موجب شده که این کشور با 4 میلیون نفر جمعیت، دارای یک اقتصاد بسیار بالا باشد و در حوزه‌های مختلف رشد زیادی کرده است.

حسینی: من درباره نروژ مطالعات ویژه‌ای نداشته‌ام اما تاسیس صندوق ذخیره ارزی یا توسعه ملی در همین راستا بود. اینکه اجرا نمی‌کنیم و نگاه ما بلندمدت نیست، یک بحث دیگر است. وقتی به یک کشوری می‌گویند پیشرفته و به دیگری در حال پیشرفت، تفاوت در همین کارکردها، قوانین و مقررات، پایبندی مدیران و... است.

به نظر شما آیا وابستگی اقتصاد کشور به نفت اشتباهی است که از سوی کارشناسان روی داده یا خواست دولت‌ها بوده است؟

حسینی: این مسئله در سال‌های متمادی شکل گرفته و چیزی نیست که بگوییم یک روزه شکل گرفته است. مثل خوردن آب شور می‌ماند که با خوردنش مدام تشنه‌تر می‌کند. باید یک اراده جدی باشد. اصلاح کردن و ریاضت اقتصادی کار ساده‌ای نیست و شاید مخالفت‌های مردم را هم به همراه داشته باشد. ولی اگر مردم ببینند که حرکت مثبت است، قطعا همراهی خواهند کرد. حضور مردم در برنامه‌های تلویزیونی هم حاکی از این است که متوجه موضوعات هستند که چه چیزی به صلاح است.

آل‌اسحاق: در حال حاضر در زمان بعد از جنگ، سرمایه‌گذاری‌های زیادی در رشد و توسعه صنعت انجام شده و تقریبا 70 درصد از واردات کالاهای مصرفی، واسطه‌ای و سرمایه‌ای بوده است. یعنی در چند سال گذشته، 70 درصد از هزینه‌های ارزی‌مان صرف خرید کالاهای سرمایه‌ای شده و ماشین‌آلات خریده شده است. این ماشین‌آلات در حال حاضر در شهرک‌های صنعتی آماده است ولی با 30 درصد ظرفیت کار می‌کند. این ظرفیت خالی یعنی رکود. یعنی هزینه انجام شده و پول نفت صرف ماشین‌آلات شده اما کارایی ندارد.

اگر طرف دیگر جمعیت کشور شده 70 میلیون نفر نیاز و مصرف‌ هم دو برابر شده است. وقتی تولید داخل پاسخگو نیست، باید چه کرد؟ باید وارد کرد و واردات هم که مشکل دارد. به این ترتیب هم مشکلات معیشتی فراهم می‌شود و هم دولت به چالش می‌افتد. دولت درآمدی ندارد که مصرف کند، پس مجبور می‌شود که عوارض گمرکی را اضافه کند؛ یعنی تعرفه‌های 90 درصد، صددرصد. مفهوم این چیست؟ تفاوت قیمت در این طرف و آن طرف مرز است که افزایش قاچاق و فشار به مردم را به همراه دارد.

اگر بخواهیم اقتصاد بدون نفت داشته باشیم، باید همه مقدمات را که به مدیریت اقتصادی برمی‌گردد اصلاح کنیم. باید تعادل اقتصادی داشته باشیم. باید تولید، بهره‌وری، نظام مدیریتی، قیمت تمام‌شده، جهت‌گیری سرمایه‌گذاری‌ها و نظام بانکی کشور و همه چیزهایی که باعث افزایش نشاط اقتصادی می‌شود جور شود تا مثل همه کشورهای دیگر اقتصاد رو‌به راه شود. ماکمتر از کشورهای دیگر نیستیم. ترکیه برای اداره‌اش نفت ندارد و واردکننده هم هست اما صنعت نساجی‌اش حرف اول را می‌زند. این در حالی است که ما امکانات عظیمی داریم. نظام تدبیر ما باید نظام پرشتابی در رشد و توسعه باشد. یعنی اگر توسعه 8 درصدی را طبق چشم‌انداز سالانه داشتیم، خیلی زودتر این عدم وابستگی اتفاق می‌افتاد. حالا که اشتغال و رشد اقتصادی‌مان در حد صفر است، حتما وابستگی ما بیشتر است، درآمد کافی نداریم، مالیات را به خوبی نمی‌توانیم دریافت کنیم و حتما مجبوریم نفت بفروشیم.

نکته دیگر درباره مدیریت این است که رابطه‌ای وجود دارد بین سیاست‌های مالی و سیاست‌های پولی و بانکی. کشورهایی که به دولت‌هایشان اجازه نمی‌دهند از منابع بانک مرکزی برای رفع نیازهای مالی‌شان استفاده شود، در آن صورت دولت‌ها مجبورند برای زندگی‌شان فکری کنند. الان دولت کسری دارد، بلافاصله از بانک مرکزی دریافت می‌کند. در حال حاضر بانک مرکزی یک بدهی 100هزار میلیارد تومانی به بانک‌ها و مردم بدهکار است و باید آن را یک جوری پر کند.

هر چه جمع‌بندی کنید، به نظام مدیریتی کشور برمی‌گردد. بنابراین همانطور که رهبری انقلاب تاکید کردند، باید با جهت‌گیری و رویکرد مشخص، نظام تدبیر با رویکرد مشخص اتکا به علم و با یک مدیریت معتقد این کار را انجام داد.

اینکه می‌فرمایید شهرک‌های صنعتی آماده است، اما با ظرفیت کامل کار نمی‌کنند آیا می‌تواند موید این موضوع باشد که دولت‌ها به این دلیل به‌دنبال درآمدهای نفتی بوده‌اند که سهل‌الوصول است؟

آل‌اسحاق: دولت‌ها در طول تاریخ، در اداره امورشان به ملت نیاز نداشتند. اگر احتیاج به مردم داشتند، حتما زمینه رشد و توسعه‌شان را فراهم می‌کردند که همانند دولت‌های دیگر مالیات خوب پرداخت کنند. چون اداره‌شان از منبع دیگری بوده است، نیازی به این نداشتند که فعالین اقتصادی فعال باشند و اقتصاد نشاط داشته باشد. به جای اینکه در نظام مدیریت اقتصاد برخورد اقتصادی کنند، برخورد سیاسی کردند. برای کارخانه‌ای که 10هزار کارگر دارد، به جای اینکه یک مدیر اقتصادی منصوب کنند که بهره‌وری را بالا برده و ضایعات را کاهش دهد، به این چشم نگاه کردند که اینجا جایی است که 10 هزار رای دارد، فلان قدر فرصت شغلی دارد و... با متر سیاسی یک آدم سیاسی را منصوب می‌کنند، حالا بهره‌وری هر چه شد، مهم نیست. برای داشتن اقتصاد بدون نفت باید الزاماتش فراهم باشد. اقتصاد ما باید اقتصادی باشد که هزینه‌های دولت را با عمل اقتصادی‌اش جبران کند.

هما کبیری -تهران امروز

۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۲۳:۵۸
تعداد بازدید : ۱,۰۱۴