تحریم‏ها مافیای اقتصادی را گسترش داده است

تحریم‏ها مافیای اقتصادی را گسترش داده است
دون ویتو کورلئونه پدرخوانده خانواده مافیایی کورلئونه روی تابی آهسته تاب می‏خورد. می‏افتد و تمام. این توصیفی بود از آخرین سکانس شاهکار فرانسیس فورد کاپولا؛ پدرخوانده ١

رنگ قالب صحنه‌ها تیره و قهوه‌ای سوخته است که تداعی‌کننده سبک معماری و ترکیب رنگ مکتب گوتیک است. مردان در اتاق‌های تاریک و پنجره‌های پوشیده به رتق‌و‌فتق امور می‌پردازند و توطئه‌چینی‌ها و تعاملاتشان را شکل می‌دهند. موسیقی متن فیلم که از ترانه‌های قدیمی ایتالیایی سرچشمه می‌گیرد، در برخی صحنه‌ها وظیفه دراماتیزه‌کردن حوادث را عهده‌دار است. از همان سکانس نخستین فیلم، مارلون براندو در این نقش، قدرتمند، تاثیر‌گذار و پرتوان ظاهر می‌شود. قاب‌بندی‌ها و زاویه‌های باشکوه، جای‌جای این اثر را پر کرده است. زاویه‌های دید و پردازش چارچوب دید، نه‌تنها شما را در جریان فیلم، در یک روند دلنشین به پیش می‌برد که در بسیاری از موارد جایگزین واژگان می‌شود و با شما، تنها‌و‌تنها با تصویر و موسیقی سخن می‏گوید. از کورلئونه خواسته می‌شود عدالت را اجرا کند. کورلئونه به خریدوفروش سناتور‏های آمریکایی دست می‏زند. کورلئونه ستون خانواده است و مربی فرزندان و وابستگان سببی و نسبی خود، تا در کشاکش مرگ و زندگی، همزمان با کشتن رقبا، زنده‌ماندن و زندگی‌کردن را تجربه کنند. داستان خانواده مافیایی پدرخوانده با مردن ویتو کورلئونه تمام نمی‌شود و کاپولا از داستان این سیسیلی‏های مهاجر سه‏گانه‏ای می‏سازد. داستان مافیا نه با ساخته‌شدن پدرخوانده آغاز شده است و نه با مردن دون کورلئونه به پایان می‌رسد. مافیا (به ایتالیایی:Mafia) یا کوزانوسترا (Cosa Nostra) انجمن مخفی خلافکاران سیسیل بود. این گروه در اواسط قرن ۱۹میلادی به‌دلیل بی‌اعتمادی مردم به حکومت و سیستم قانونی و وابستگی مردم به افراد محلی قدرتمند در سیسیل به وجود آمد و بعدها در شرق ایالات‌متحده‌آمریکا و استرالیا گسترش یافت. [١] بی‌تردید نمی‌توان مافیا و مافیای اقتصادی را بدون درنظرگرفتن سایر شرایط مورد بررسی قرار داد؛ موضوعی که سر‌رشته آن به بستر‏های تاریخی، اجتماعی و سیاسی خواهد رسید. همان‌طور که شیوه مافیای سیسیل با نیویورک متفاوت است، رفتار تونی‌مونتانای صورت‌زخمی که از کوبا به آمریکا مهاجرت کرده، با رفتار مایکل کورلئونه متفاوت است. [٢] مافیای اقتصادی در هر اقلیم و ساخت اجتماعی و فرهنگی کنش‏های خاص خود را دارد. همین موضوع مطالعه درخصوص آن را دشوار‏تر خواهد کرد. فعالیت مافیا در بازار‏های سیاه و غیرشفاف، مطالعه درخصوص آن را دشوار‏تر نیز کرده است. با غلامحسین عبیری، استاد دانشکده حسابداری و مدیریت دانشگاه آزاداسلامی درخصوص مافیای اقتصادی و نقش آن در اقتصاد کشور‏ها به گفت‌وگو پرداخته‌ایم. وی علت اصلی شکل‌گیری مافیای اقتصادی را ضعف ساختارهای اجتماعی و اقتصادی می‌شناسد و معتقد است راه‌ اصلی مبارزه با آن شفاف‌سازی اطلاعات و ایجاد فضای رقابتی است. متن کامل مصاحبه را در زیر می‌خوانید:

‌مافیای اقتصادی چیست و چگونه می‌توان آن را تعریف کرد؟
اگر لغت مافیا‏ی اقتصادی را در واژه‏‌نامه‌‏های اقتصادی جست‌وجو کنید، معنایی برای آن پیدا نمی‌کنید. برای یافتن معانی این مفهوم به اجبار باید به لغتنامه‌های سیاسی مراجعه کنید. در واژه‏‌نامه‌های سیاسی لغت مافیا به‌عنوان یک سازمان جنایی تعریف می‌شود که این سازمان فعالیت‌هایی انجام می‌دهد که به‌دلیل برخوردکردن با نظام اقتصادی باید آن را جریمه کرد. وقتی این مفهوم را بسط دهیم می‏بینیم ارتباطی معنا‌دار میان جامعه‏‌شناسی، قدرت و سیاست نمایان خواهد شد. دلیل پیوستن پسوند اقتصادی به مافیای اقتصادی به این دلیل است که منافع اقتصادی انگیزه اصلی شکل‌گرفتن آن است. درواقع انگیزه ایجادشدن و به پیش‌رفتن مافیا است. اقتصاد برای مافیا به‌عنوان یک سازمان زیر‏زمینی و سازمانی که در پی منافع خود در تونل‏های یک سیستم حرکت می‌کند؛ به‌عنوان عنصر تامین‌کننده منافع مافیا مطرح است و به‌صورت باورنکردنی به آن قدرت می‌دهد. بنابراین در تعریف می‌توانیم بگوییم شکلی از کارتل‏ها و تراست‏ها هستند که به‌صورت سازمان‌یافته عمل می‌کنند. به‌طورمعمول مافیا در همه ساختار‏های اقتصادی وجود داشته و دارد. سازمان‌های مافیایی در ساختار‏های اقتصادی سنتی و مدرن وجود داشته‏‌اند. منتها به نظر می‌رسد بعد از انقلاب صنعتی، مافیای اقتصادی، ساختار‏ها و سازمان‌های خود را تقویت کرده است. درواقع مافیا توانست از بوروکراسی حداکثر استفاده را کردند و از آن به‌عنوان عاملی هویت‌بخش بهره بردند.
‌یعنی ساخت بوروکراسی توانسته است مافیا را تقویت کند؟
بله. از بوروکراسی به‌عنوان شیوه اداره نظام اجتماعی یاد می‌شود. اما همین شیوه اداره جامعه و بوروکراسی می‌تواند قدرت‌گرفتن ساختار‏های مافیایی را تقویت کند. مارکس وبر برای اداره صحیح نظم اجتماعی از نوعی بوروکراسی نام می‏برد اما ایده‏ او در عمل محقق نشد. با وجود آنکه از دنیای ماکیاولی فاصله گرفته شد اما به دنیای ماکس وبر نزدیک نشدیم. ساختار‏های بوروکراتیک در میان این دو فضا قرار دارند. ساختار‏های بوروکراتیک متناسب با شاکله و کارکرد‏های متفاوتی که دارند، می‌توانند بستر‏های متفاوتی برای شکل‏گیری انواع متفاوتی از مافیا باشند. به‌عنوان نمونه ساختار‏های بوروکراتیک در ایتالیا و آمریکا می‌تواند نوع خاصی از مافیا را تولید کند و ساختار‏های بوروکراتیک در پاکستان ساختار متفاوتی از مافیا را خلق خواهد کرد.
‌به‌صورت ماهوی چه تفاوتی میان مافیا در کشور‏های توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته وجود دارد؟
مطالعاتی که من داشته‏ام گویای این مطلب است: مافیایی که در کشور‏های صنعتی شکل می‏گیرد از نظر سازمانی بسیار قوی عمل می‌کند. مافیا در کشور‏های توسعه‌یافته خود را با اصول دموکراسی سازگار کرده است. درواقع مافیای اقتصادی منجر به تعارض در نظام اجتماعی این کشور‏ها نشده است. سازمان‌های مافیایی در کنار تامین منافع خود، ارزش‌افزوده‏ای نیز تولید می‌کنند. اما در کشور‏های توسعه‌نیافته، مافیا ساختار را به سمت اضمحلال و انهدام می‏کشاند. به‌عنوان مثال مافیا در پاکستان به بازار هرویین نزدیک شده است یا در آفریقا این مافیا به بازار الماس یا نفت نزدیک شده است. در برخی از این جوامع این مافیا به نظام بانکداری نزدیک شده است. درواقع این شرایط جامعه بوده که ساختار مافیا را تغییر داده است. درواقع الگو‏هایی که این مافیا در کشور‏های مختلف می‏سازد، متفاوت است. به‌عنوان مثال زمانی که مافیای ایتالیا به سمت مافیای آمریکا حرکت می‌کند، شکل جدیدی به خود می‏گیرد. این تغییر مشابه برخورد‏های ژنتیکی است که نتیجه را تغییر می‌دهد. مافیا می‌تواند تحت تاثیر زمان، تکنولوژی، بازار‏های سیاه و بازار‏های قاچاق قرار ‏گیرد. در آمریکا پنج‌درصد اقتصاد زیرزمینی است؛ این میزان در هند به ٥٠درصد می‌رسد. این رقم به میزان ٨٠درصد نیز می‌رسد.
‌شما اشاره کردید در کشور‏های پیشرفته مانند آمریکا، مافیا خود را با ساختار‏های اجتماعی سازگار کرده است. آیا می‌توان پذیرفت مافیا یک واقعیت در ساختار‏های قدرت آمریکاست؟
با توجه به ساختار‏ها و نهاد‏های قدرتمند دموکراتیکی که در این کشور ایجاد شده است، مافیا از شکل خشن خود خارج شده و وجهی اخلاقی به خود گرفته است. درواقع شکل جدید مافیا تبدیل به لابی‏های سیاسی، روابط‌عمومی و باشگاه‌ها شده است.
مافیا در آمریکا از شکل خشن آل‌کاپونی خارج شده و در نتیجه مقبولیت پیدا کرده است. ساختار‏های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و... غرب به‌شدت در حال تحول است و نمی‌توان ساختار امروز آمریکا را با دهه٦٠ یا دهه٢٠ مقایسه کرد. عصر آلکاپون‏ها در ساختار‏های آمریکا به پایان رسیده است اما همچنان بازار، به آن بازار رقابت کاملی که در تئوری‏های نئوکلاسیک می‏بینیم نزدیک نشده است.
‌به‌هرترتیب در نظام و ساخت بازار، ائتلاف و اتحادی میان بخش‌ها از فعالان بازار وجود دارد. اساسا مافیای اقتصادی چه تفاوتی با این پیوند‏ها و ائتلاف‏ها در ساخت بازار دارد؟
ائتلاف و اتحاد شکل‌گرفته در بازار جنبه حمایتی دارد و فاقد وجوه خشونت است و در پی تحریک عوامل قدرت نیست. این ائتلاف‏ها با سازمان‌های اصلی قدرت درگیر نمی‌شود و خود را بخشی از قدرت در ساخت حاکمیت می‏بیند. ائتلاف در بازار با هرم قدرت هماهنگ و همسو حرکت می‌کند اما حرکت مافیا با قانون‌اساسی تضاد‏های آشکار دارد.
‌اگر فعالیت مافیای اقتصادی در تضاد با قانون‌اساسی است، چگونه وارد ساختار‏های قدرت می‌شود؟ آیا نمونه‌های تاریخی در این مورد وجود دارد؟
بله. ما در ایتالیا شاهد بوده‏ایم که حتی رییس‌جمهور با حمایت گروه‌های مافیایی قدرت را در دست می‏گیرد اما باز این ساختار‏های حقوقی و قانون‌اساسی است که در برابر آن می‏ایستد. مافیا می‌تواند به ساختار‏های قدرت نفوذ کند اما قانون‌اساسی نیز به‌عنوان بخش مهمی از ساختار توانایی واکنش در برابر آن را دارد. اما این مقابله در کشور‏های جهان سوم و در حال توسعه رخ نمی‌دهد و ساختار‏های قضایی نمی‌تواند به صورت قدرتمند با آن مقابله کند.
‌آیا این قانون است که می‌تواند مافیا را در یک کشور کنترل و آن را محدود کند؟ به تعبیری آیا ضعف قانونی دلیل اصلی گسترش مافیایی است یا باید علت را در ساختارها جست‌وجو کرد؟
شکی نیست در کشور‏هایی که فعالیت مافیایی گسترش یافته است، ساختار‏ها با مشکلات عدیده‏ای روبه‏رو هستند. ضعف‏های ساختاری موجود در این کشور‏ها نمی‌تواند به سمت توسعه و رشد حرکت کند. این ساختار‏ها نمی‌توانند مسایلی از قبیل انتقال تکنولوژی و فرار سرمایه را حل کنند. درنهایت در سیستم‌ها ارزش‌افزوده ایجاد نمی‌شود. به‌عنوان مثال زمانی که ورودی (input) وارد نظام سیاسی بریتانیا می‌شود، دو تا سه برابر آن ورودی، ساختار‏های موجود ارزش‌افزوده ایجاد می‌کند. در حالی اگر همان میزان input وارد ساختار اقتصادی پاکستان، زیمبابوه و... می‌شود؛ نه‌تنها ارزش‌افزوده ایجاد نمی‌کند بلکه همان input نیز به زوال می‌رود؛ یعنی در نهایت سرمایه منجر به رفاه عمومی نخواهد شد. در ایران نیز در ١٠سال گذشته درآمد‏های هنگفتی از محل درآمد‏های نفتی به دست آمد اما این موضوع برای مردم امنیت اقتصادی را فراهم نکرده است. مشابه همین مشکلات را در افغانستان و سودان نیز می‏بینید. در واقع ساختار‏های اجتماعی و انحرافات موجود در ساختار‏های اقتصادی در نقطه‏ای یکدیگر را قطع می‌کنند. باید این پرسش را طرح کرد که چه چیزی به ما این انگیزه را خواهد داد که قانون را زیرپا بگذاریم. اگر به راننده‏ای در یک کشور توسعه‌نیافته بگویید که من ٥٠٠هزارتومان به تو خواهم داد اما از تمامی چراغ‏های قرمز رد شو! او این کار را خواهد کرد. اما اگر این پیشنهاد در جامعه‏ای که نظام اجتماعی مستحکمی ایجاد شده باشد راننده در ازای هیچ مبلغی این کار را نخواهد کرد.
‌تعبیر شما از نظام اجتماعی چیست؟
نظام اجتماعی به هنجار‏هایی بازمی‌گردد که مورد قبول جامعه است. ناهنجار‏هایی از قبیل تقلب‌کردن، نپرداختن مالیات، به‌موقع پرداخت‌نکردن اجاره خانه و... درواقع ناهنجاری‌هایی است که نظام اجتماعی آن را به وجود می‏آورد. بخشی از این نظام اجتماعی، قانون‌اساسی است. بخشی از این نظام اجتماعی تولیدات تاریخی یک جامعه است که ریشه در استبداد دارد. بخشی از آن ماحصل شکاف طبقاتی است و بخش دیگری از آن، نگاه ما به ساختار جامعه است. نظام اجتماعی باید بتواند برای افراد هویت ایجاد کند. اگر نظام اجتماعی بتواند نیرو‏های انسانی را به سرمایه اجتماعی و فرهنگی بدل کند، این افراد وارد فضا‏های انحرافی نخواهند شد.
‌با این تفاسیر شما علت اصلی شکل‏گیری مافیا را ضعف ساختار‏های اجتماعی و اقتصادی می‏دانید. در این میان قانون چه نقشی را می‌تواند ایفا کند؟
در یک کشور توسعه‌یافته در بسیاری از موارد قانون در برابر این تعارض و عدم تعادل خواهد ایستاد و سعی خواهد کرد این عدم تعادل را از بین ببرد. اما زمانی که وارد کشور‏های در حال توسعه می‌شوید، عدم تعادل توانایی قانون را برای حل مساله از میان خواهد برد. به‌عنوان مثال اگر مامور پلیسی حقوق مناسب سطح هزینه‌های زندگی را دریافت نکند، محکوم به شکستن قانون خواهد شد. در بسیاری از موارد این قانون‌شکنی با آگاهی صورت می‏گیرد و قوانین و هنجار‏های اجتماعی و ساختار‏ها به‌گونه‏ای شکل یافته است که این قانون نمی‌تواند به ابزاری مناسب برای کنترل ناهنجاری‌ها بدل شود. عدم تعادل میان هزینه‌های زندگی و درآمد‏ها، موضوعی است که به شدت به انحرافات اقتصادی دامن می‏زند. مجموع این عوامل، موقعیت عدم تعادل را استحکام می‏بخشد و راه‌های عبور از این بن‌بست بسته می‌شود.
‌به‌طور کلی اقتصادی که به مافیای اقتصادی آلوده شده واجد چه شرایط و خصوصیاتی است؟
بگذارید این موضوع را به نحوه دیگری طرح کنم. زمانی که تقاضای مصرف مردم به‌صورت افسارگیسخته گسترش می‏یابد؛ به صورت‏های گوناگونی هزینه‌ها انباشت و به نظام اجتماعی تحمیل می‌شود. این نظام اجتماعی برای پوشش‌دادن این الگوی مصرف خود مجبور است که بخشی از فعالیت‌های خود را از سازمان‌های رسمی به سازمان‌های غیررسمی منتقل کند. بگذارید یک مثال بزنم؛ اگر یک فرد که کارمند بانک است و در شیفت بعدی خود مشاور شرکتی است و به آنها بگوید من می‌توانم برای شما اعتبار بانکی فراهم کنم، طبیعی است که منابع بانکی به انحراف کشیده می‌شود. دلیل اصلی آن است که این کارمند بانک در داخل بانک احساس امنیت اقتصادی نمی‌کند. این مشکلات برای دیگر اقشار نیز وجود دارد. این مسایل برای معلمان نیز وجود دارد که در نهایت منجر به کاهش کیفیت آموزش می‌شود.
‌شما به بخش‌ها و افرادی اشاره کردید که به‌دلیل فقدان عدم تعادل به سوی فساد اقتصادی متمایل می‌شوند. اما به نظر می‌رسد فعالیت مافیا همواره به‌صورت سازماندهی‌شده و جمعی است؟ این ساختار چگونه شکل می‏گیرد؟
در نهایت این احتمال وجود دارد افرادی که تعادل اقتصادی خود را از دست می‌دهند در خدمت مافیا قرار بگیرند. مافیا از ضعف‏های ساختاری استفاده می‌کند و نیروی انسانی خود را از این خلأ‏ها جذب می‌کند. مافیا سرمایه مورد نیازش را از ثروت خود می‏گیرد و قدرت را از ضعف‏های حکومتی می‏گیرد. همان‏طور که پیش‌تر اشاره شد مافیا می‌تواند بخشی از دولت باشد. این افرادی که پیش از این به آنها اشاره شد به نیروی کار سازمان مافیایی تبدیل می‌شوند. این موضوع به دفعات در کشور‏های درحال‌توسعه دیده شده است که به‌عنوان مثال کارمندان بانک مرکزی مشغول ارایه مشاوره به شرکت‌هایی هستند که کالای قاچاق به این کشور‏ها وارد می‌کنند یا تمهیداتی ایجاد می‌کنند تا سازمان‌های مافیایی بتوانند از حواشی قوانین بهره‏برداری کنند. به‌طور کلی مافیا از نیروی انسانی که تعادل‏های اولیه خود را از دست داده است، خلا‏های قانونی موجود و قدرت اقتصادی خود بهره می‏برد و سازمان خود را شکل می‌دهد. با بزرگ‌شدن این مافیا و تبدیل‌شدن آن به یک غول اقتصادی به‌سادگی می‌تواند به ساختار‏های قدرت ورود می‌کند.
‌من پاسخ سوال اولیه‏ام را نگرفتم. مافیای اقتصادی گسترش‌یافته، چه تاثیراتی بر شاخص‌های کلان اقتصادی خواهد گذاشت؟ یا برعکس، چه شاخص‌های اقتصادی‌ای بر رشد مافیا اثرگذار خواهند بود؟
 در این مورد می‌توان به ضریب جینی اشاره کرد. زمانی که میزان ضریب جینی افزایش می‏یابد، عملا میزان تضاد در جامعه را بیشتر می‌کند. ضریب جینی گویای شکاف طبقاتی و نشان‌دهنده این است که دهک‏های پایین جامعه درحال تضعیف‌شدن هستند. این دهک‏های ضعیف جامعه ممکن است در خدمت مافیا قرار بگیرند.
‌بازار سیاه به‌عنوان بازاری که مافیا در آن به فعالیت می‏پردازد واجد چه مشخصاتی است؟
به‌طورکلی بازار سیاه در جوامعی شکل می‏گیرد که دولت نمی‌تواند کنترل لازم را بر ساختار‏های اقتصادی داشته باشد؛ به‌عنوان مثال اگر ٥٠ اسکله یا چند مرز زمینی برای ورود کالا در کشوری وجود داشته باشد و دولت نتواند تمامی این بخش‌ها را به صورت کامل و منسجم اداره کند. اگر بخواهیم این بحث را در ایران دنبال کنیم به‌دلیل تحریم‏ها، الگوی بی‏رویه مصرف و درآمد‏های نفتی همواره بیش از ظرفیت خود واردات داشته‌ایم. این شرایط انگیزه کشور‏های دیگر را برای به دست آوردن سهم بیشتری از بازار‏های ایران افزایش داده است.
  ‌مافیای اقتصادی تنها به مرز‏ها و شرکت‌های وارد‌کننده قاچاق محدود نمی‌شود. این مافیا در داخل اقتصاد ایران نیز وجود دارد. به‌عنوان مثال ما در داخل با مافیای بزرگ خریدوفروش محصولات کشاورزی یا انبارداری روبه‏رو هستیم. این مافیای اقتصادی چگونه ایجاد شده است؟
این مافیایی که شما از آن صحبت می‌کنید، محصول سوءمدیریت در رفتار سازمانی است؛ به‌عنوان مثال سیستم پخش دارو نمی‌تواند توزیع و نظارت کافی داشته باشد، در نتیجه داروخانه برای تامین الگوی مصرف مشتری، بخشی از داروی خود را از بازار سیاه تامین می‌کند. در این شرایط این داروخانه از پخش رسمی دولت تغذیه نمی‌شود. درواقع در کنار کانال‏های توزیع کالا، کانال‏های غیررسمی نیز ایجاد می‌شود.
‌شما به واسطه‌های اقتصادی اشاره می‌کنید. آیا اساسا دخالت دولت و الگوی نظارت و کنترل بازار و اقتصاد، منجر به افزایش واسطه‌های اقتصادی و ناکارآمدی آنها نشده است؟ اگر ساختاری وجود داشته باشد که عرضه و تقاضا به صورت مستقیم با یکدیگر مواجه شوند دیگر بحث سوءمدیریت سازمانی برای توزیع موضوعیت نخواهد داشت. آیا نمی‌توان پذیرفت اقتصاد دولتی و دخالت دولت در اقتصاد به‌دلیل مکانیسم‏های الزام‏‌آور آن در نهایت به گسترش مافیا منتهی می‌شود؟
اساسا فساد عنصر غیرقابل نفی در یک اقتصاد دولتی است. اقتصاد دولتی با فساد و رشوه کاملا عجین شده است. اقتصاد دولتی به‌طور کلی آن تعادل‏های اولیه در اقتصاد را به‌هم می‏ریزد. اقتصاد دولتی به‌دلیل بوروکراسی‌ای که در دل خود دارد تعادل‏های عرضه و تقاضا را به‌هم می‏ریزد. مهم‌ترین کار در عرصه اقتصاد ایجاد تعادل عمومی میان عرضه و تقاضا در بازار‏های مختلف است. این تعادل برای طیف گسترده‏ای از کالا باید ایجاد شود و به‌طور قطع این تعادل به وسیله اقتصاد دستوری ایجاد نخواهد شد. این عدم تعادل در اقتصاد‏هایی که شفافیت و آمار‏های لازم را در اختیار ندارد و اطلاعات و جریان اطلاعات در آن صورت نمی‏گیرد شدت می‏یابد. سازمان‌های مافیایی می‌توانند نقش بیشتری را در این اقتصاد‏ها بازی کنند. به‌طور طبیعی اگر در اقتصادی منابع و اطلاعات مختلف درخصوص فعالیت‌های مختلف اقتصادی منتشر شود و شفافیت اطلاعاتی صورت بگیرد، فعالیت سازمان‌های مافیایی با محدودیت روبه‏رو خواهد شد.
‌سهم بازار سیاه و اقتصاد زیرزمینی از اقتصاد ایران چه میزان است؟
 اطلاعات منسجمی در این خصوص در دسترس نیست. اما اگر بخواهیم خوشبینانه برخورد کنیم، حدود ٣٠درصد است اما این میزان تا حدود ٤٠ تا ٦٠درصد نیز تخمین زده می‌شود. حدود ٢٥میلیارددلار کالای قاچاق وارد کشور می‌شود که از کانال‏های رسمی عبور نمی‌کند. باید توجه داشت سهم مافیای اقتصادی در کشور بیش از اینهاست چراکه در داخل کشور نیز سهم بزرگی را در اختیار دارند.
‌اگر به تاریخ سیاسی و اقتصادی کشور نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد که مافیای اقتصادی دارای یک سبقه تاریخی است. به‌عنوان مثال یکی از اعتراضات اولیه مشروطه‏خواهان برداشته‌شدن انحصار عسگرگاری‌چی بوده است. این تاریخ، چه نقشی را در ایجادشدن مافیای اقتصادی داشته است؟
همواره و در طول تاریخ کاهش و نایاب‌کردن کالا در بازار به‌صورت مصنوعی از سابقه‏ای تاریخی برخوردار است. اما به‌صورت عمده احتکار از قرن‌های ١٥ و ١٦ به این سو است که به بخشی از کنش‏های معاملات تجاری تبدیل می‌شود. در آن زمان گندم را احتکار می‌کردند و آن را با قیمت‌های بالاتر می‏فروختند. متاسفانه این نگرش در طول تاریخ تکامل‌یافته و تقویت شده است. در واقع فرهنگ مافیایی در ایران با ورود تکنولوژی تقویت شده است. به‌عنوان مثال در تمام دنیا حسابدار به نحوی تربیت می‌شود که بتواند جلوی فرار مالیاتی را بگیرد اما در جامعه ما حسابداری تربیت می‌شود که بتواند فرار مالیاتی ایجاد کند. باید توجه داشت مافیا می‌تواند در لباس‏ها و ظواهر مختلف آشکار شود. مافیا محدود به یک ساختار صرف اقتصادی نیست. گاهی اوقات درخصوص ریشه‌کن‌کردن مافیا سخن به میان می‏آید. در این خصوص باید توجه داشت تا زمانی که شفاف‌سازی صورت نگرفته و ردیابی و شناسایی مشخصی از جریانات مافیایی انجام نشده نباید دست به اقدامی زد؛ چراکه ممکن است نظام اجتماعی را به مخاطره بیندازد.
‌یعنی چه؟
ببینید گاهی اوقات تلاش‏هایی برای برخورد با مافیا صورت می‏گیرد و آن مافیا به صورت طبیعی در برابر آن مقاومت می‌کند. این مقاومت ممکن است به شکل‌های مختلف ظاهر شود یا امنیت سیاسی کشور را به مخاطره بیندازد. در این مورد هر اقدامی که صورت می‏گیرد باید آنچنان شفاف باشد که امنیت سیاسی و اقتصادی جامعه به‌هم نخورد؛ چراکه به هر ترتیب مافیای اقتصادی بخشی از نظم اقتصادی را در اختیار دارد. درواقع مبارزه با مافیا، به جای مبارزه مستقیم باید براساس افزایش شفافیت، ایجاد فضای رقابتی، ساخت قوانین کارآمد و... انجام شود.
‌با افزایش تحریم‏های اقتصادی در کشور به برخی از ساختار‏ها، نهاد‏ها و افراد اختیارات قانونی و فراقانونی برای دورزدن تحریم‏ها داده شد. آیا شرایط سخت اقتصادی باعث افزایش مافیای اقتصادی در ایران نشده است؟ پرسش دیگر این است که سرنوشت این بخش‌ها در دوران پس از تحریم‏ها چه خواهد شد و چگونه می‌توان با آن برخورد کرد؟
شواهد و مطالعات من نشان می‌دهد که تحریم‏ها در ایران مافیای اقتصادی را جسورتر کرد. در واقع سود بازار‏های سیاه در دوران تحریم‏ها افزایش یافت. زمانی که بانک‌های بزرگ بین‏المللی تن به جرایم ٥/١میلیارددلاری می‌دهند این دال بر این است که میزان پولی سودی که از این راه به‌دست می‌آورند بسیار بیشتر از این رقم بوده است. به‌طور کلی تحریم‏های اقتصادی مافیا‏های مختلف را به یکدیگر نزدیک کرده است.
 به‌شدت این نگرانی وجود دارد که در صورت برداشته‌شدن تحریم‏ها آیا مافیا به‌جای اول خود بازمی‌گردد یا خیر. آنچه مشخص است اینکه فعالیت مافیای اقتصادی پس از شدت‌یافتن تحریم‏ها گسترش یافته است. تحریم‏ها ساختار مافیا را تقویت کرد و دولت به‌دلیل محدودیت‏هایش مجبور بود در بعضی از موارد به این ساختار تکیه کند. در مواردی از قبیل واردات کالا‏های اساسی، فروش محصولات و... . پدیده بابک زنجانی ماحصل این شرایط است. درواقع بابک زنجانی را می‌توان مافیای اقتصادی خواند که زاده و بزرگ‌شده دوران تحریم است. در شرایط تحریم‏ها سود حاصل‌شده از ریسک مافیای اقتصادی بیشتر شده است. جالب است بدانید این فضا، مافیای اقتصادی را به خارج از مرزهای کشور کشانده است.
[١] ویکی‌پدیا
[٢] آل‌پاچینو این دو نقش را بازی کرده است

۱۷ فروردین ۱۳۹۴ ۱۳:۴۳
تعداد بازدید : ۵۹۶