محمد نریمان فرد
تحلیلگر حوزه نفت و گاز و پتروشیمی
ناترازی انرژی به معنای عدم تعادل میان عرضه و تقاضای انرژی در یک کشور یا منطقه است. در سالهای اخیر، کشور ما ضمن دست و پنجه نرم کردن با انواع تحریمها، با چالشهای گستردهای در زمینه ناترازی انرژی مواجه شده است که این مساله پیامدهای اقتصادی، زیستمحیطی و اجتماعی را به همراه خواهد داشت. بررسی علل این ناترازی در بعد داخلی میتواند گام موثری در اصلاح سیاستهای کلان انرژی کشور باشد.
یکی از مهمترین دلایل ناترازی انرژی در ایران، وابستگی شدید به سوختهای فسیلی مانند گاز طبیعی و نفت است. با وجود ظرفیتهای بالای انرژیهای تجدیدپذیر، از جمله خورشیدی و بادی، سهم این منابع در سبد انرژی ایران، سهم زیادی نیست. این در حالی است که یارانههای کلان پرداختشده به سوختهای فسیلی، مانع جدی در مسیر توسعه انرژیهای پاک به شمار میرود و بهرهوری انرژی را در سطحی پایین نگه میدارد. از سوی دیگر، مصرف بالای انرژی در بخشهای خانگی، صنعتی و حملونقل بدون لحاظ کردن راندمان و بهینهسازی، یکی دیگر از علل اساسی ناترازی انرژی است.
الگوی مصرف انرژی در ایران با استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد و به دلیل نبود مشوقهای موثر برای صرفهجویی، سالانه مقدار زیادی انرژی تلف میشود. در این میان، تجهیزات قدیمی، میزان کارآمدی شبکههای انتقال و توزیع و تلفات در شبکه نیز در صورتی که چاره جویی نشود، این مشکل را تشدید میکند.
مسائل مدیریتی و سیاستگذاری نیز عامل مهم دیگری است. عدم توجه به برنامهریزی و سیاستگذاریهای درازمدت و موثر در حوزه انرژی موجب سردرگمی سرمایهگذاران و کندی در توسعه زیرساختهای تولید و توزیع انرژی خواهد شد. علاوه بر آن، تمرکزگرایی در سیاستگذاری انرژی و ناهماهنگی میان نهادهای تصمیمگیر، روند اصلاحات را با دشواری روبهرو خواهد ساخت.
در نهایت، تغییرات اقلیمی و مشکلات زیستمحیطی نیز نقش قابلتوجهی دارند. کاهش منابع آبی، افزایش دما و انتشار ریزگردها در برخی مناطق کشور باعث کاهش راندمان نیروگاهها و تولید انرژی خورشیدی شده است.در مجموع، ناترازی انرژی در ایران نتیجه ترکیب پیچیدهای از مشکلات ساختاری، مسائل مدیریتی، عوامل اقتصادی و چالشهای زیستمحیطی است. برای رسیدن به پایداری در حوزه انرژی، کشور نیازمند اصلاحات جدی در سیاستگذاری، توسعه فناوریهای نوین، فرهنگسازی و ارتقای بهرهوری است.
یکی از اصلیترین عوامل ناترازی انرژی در ایران، فقدان یک سند جامع، شفاف و مبتنی بر آیندهنگری در حوزه انرژی است. سیاستهای کلان کشور در حوزه انرژی اغلب بهصورت مقطعی، واکنشی و بدون توجه به تغییرات جهانی و الزامات زیستمحیطی اتخاذ میشوند. تدوین یک استراتژی ملی انرژی که تمامی بازیگران (دولت، بخش خصوصی، نهادهای علمی و بینالمللی) را در بر گیرد، موجب تصمیمگیریهای موثر میشود.
در ساختار مدیریت انرژی ایران، بیشتر تصمیمگیریها در سطح متمرکز و توسط نهادهای دولتی صورت میگیرد. این تمرکزگرایی، مانعی جدی برای ورود نهادهای محلی، بخش خصوصی، دانشگاهها و مردم به فرآیند تصمیمسازی و نظارت بر پروژههای انرژی است. در حالیکه تجربه جهانی نشان داده است که حکمرانی مشارکتی یکی از عوامل کلیدی در توسعه پایدار انرژیهای تجدیدپذیر و بهینهسازی مصرف است.
تعدد نهادهای تصمیمگیر در حوزه انرژی (وزارت نفت، وزارت نیرو، سازمان انرژیهای تجدیدپذیر، سازمان برنامه و بودجه، سازمان محیط زیست و…) و نبود هماهنگی موثر بین آنها، موجب تداخل ماموریتها، دوبارهکاری و تعارض در اجرای سیاستها خواهد شد. برای مثال، در حالیکه وزارت نیرو به دنبال توسعه انرژی خورشیدی است، وزارت نفت بر افزایش بهرهبرداری از گاز تاکید دارد، باید این دو رویکرد در یک سیاست جامع تلفیق شوند.
سرمایهگذاری در بخش انرژی نیازمند ثبات و پیشبینیپذیری قوانین و مقررات است. در ایران، بارها قوانین مرتبط با تعرفهها، نرخ خرید تضمینی برق، مشوقهای سرمایهگذاری یا مجوزهای مربوطه تغییر کردهاند. این روند موجب کاهش اطمینان سرمایهگذاران و خروج آنها از پروژههای انرژی میشود که خود عاملی در عدم تعادل تولید و مصرف انرژی است.
موضوع سامانههای انرژی یکی دیگر از عوامل مدیریتی مهم ناترازی انرژی است. در صورت وجود دادههای دقیق، بهروز و قابل اعتماد از وضعیت تولید، مصرف، تلفات، ذخیرهسازی و انتقال انرژی، قطعا سیاستگذاریها مبتنی بر دادههای صحیح بوده و بر اساس تخمین و... شکل نمی گیرند. این موضوع موجب میشود پروژهها با ارزیابی دقیق انجام گیرند و منابع به صورت بهینه تخصیص یابند.
مدیریت انرژی یک دانش تخصصی و نیازمند مهارتهای روزآمد در زمینه اقتصاد انرژی، فناوریهای نوین، سیاستگذاری زیستمحیطی و مدیریت منابع است. در بسیاری از سطوح مدیریتی کشور، این مهارتها و دانش تخصصی باید افزایش یابد تا باعث تصمیمگیریهای دقیق تر، پیشرفت در فناوری و انتخابهای کم هزینه شود.
اصلاح حکمرانی انرژی
ناترازی انرژی در ایران تنها یک مساله فنی یا اقتصادی نیست، بلکه در درجه اول یک معضل مدیریتی محسوب میشود که نیازمند اصلاحات در حکمرانی انرژی کشور است. تدوین یک راهبرد ملی پایدار، کاهش تمرکزگرایی، تقویت حکمرانی مشارکتی، ایجاد هماهنگی میان نهادها، ثبات قوانین، شفافسازی دادهها و ارتقای آموزش مدیران از جمله اقدامات کلیدی برای رفع این بحران بهشمار میروند. بدون اصلاحات جدی در حوزه مدیریت، دستیابی به امنیت انرژی و توسعه پایدار امکانپذیر نخواهد بود.
برای رفع ناترازی انرژی در ایران در درجه اول باید ساختار مدیریتی و سیاستگذاری مورد بازنگری قرار گیرد. لازم است یک سند جامع و بلندمدت و راهبرد ملی انرژی با مشارکت تمام نهادهای مرتبط تدوین شود که شامل توسعه پایدار، بهینهسازی مصرف، و گسترش انرژیهای تجدیدپذیر باشد. کاهش تمرکزگرایی و تفویض اختیار به استانها و نهادهای محلی برای اجرای پروژههای انرژی، بهویژه در حوزههای بومی مانند انرژی خورشیدی و بادی نیز موثر است. ایجاد نهاد مستقل تنظیمگر انرژی (Regulatory Authority) میتواند بهصورت فنی، شفاف و به دور از ملاحظات سیاسی بر قیمتگذاری، تعرفهها و عملکرد بازیگران نظارت کند.
راهکار دیگر، گسترش انرژیهای تجدیدپذیر است که در این مقوله باید توسعه زیرساختهای خورشیدی و بادی بهویژه در استانهایی مانند یزد، کرمان، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی که پتانسیل بالایی دارند مورد توجه قرار گیرد و تدوین مشوقهای مالی و مالیاتی برای سرمایهگذاران بخش خصوصی در انرژیهای نو، مانند وامهای کمبهره، معافیتهای مالیاتی و قراردادهای خرید تضمینی برق بلندمدت و الزام نهادهای عمومی و صنعتی به استفاده از بخشی از انرژی خود از منابع تجدیدپذیر (حداقل درصدی مشخص)در دستور کار قرار گیرد.
راهکار سوم اجرای برنامه ملی بهینهسازی مصرف انرژی در بخشهای خانگی، صنعتی و حملونقل و نوسازی تجهیزات و زیرساختهای فرسوده در صنایع بزرگ مانند فولاد، سیمان، پتروشیمی و نیروگاهها همچنین استانداردسازی و برچسبگذاری انرژی برای لوازم خانگی با اجرای دقیق و نظارت واقعی ضروری به نظر میرسد.
راهکار دیگر اصلاح نظام قیمتگذاری انرژی و هدفمند کردن یارانههاست. حذف تدریجی یارانههای غیرهدفمند و جایگزینی آن با کمکهای نقدی یا انرژی پاک برای دهکهای پایین و واقعیسازی قیمت انرژی در کنار حمایت از اقشار آسیبپذیر. قیمتگذاری انرژی باید هزینه واقعی تولید، انتقال و توزیع را منعکس کند تا مصرف بیرویه کاهش یابد. شفافسازی قبوض و مصرف انرژی برای مشترکان و تشویق مردم به مصرف بهینه باید مورد توجه قرار گیرد.
راهکار بعدی هوشمندسازی شبکه انرژی (Smart Grid)است. ایجاد شبکه هوشمند برق برای مدیریت بهتر مصرف، پیشبینی بار و کنترل مصرف پیک، استفاده از سیستمهای ذخیرهسازی انرژی (مثل باتریهای بزرگ) برای زمانهایی که تولید خورشیدی یا بادی کمتر است.ضمنا توسعه کنتورهای هوشمند برای پایش مصرف و صدور قبضهای لحظهای و عادلانه ضروریست. آموزش و فرهنگسازی راهکار دیگری است و میبایست مصرف بهینه انرژی در عناوین فعالیتهای مدارس، رسانهها و دانشگاهها گنجانده شود. باید به ترویج فرهنگ صرفهجویی از طریق کمپینهای عمومی و تبلیغات هدفمند، آموزش مدیران و کارکنان نهادهای مرتبط با استانداردهای نوین جهانی مدیریت انرژی توجه شود.
راهکار دیگر،تقویت همکاریهای منطقهای و بینالمللی و توسعه تبادل وتجارت انرژی با کشورهای همسایه از جمله صادرات برق به عراق، افغانستان و پاکستان و سایر همسایگان و جذب سرمایهگذاری خارجی در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر با ایجاد بسترهای حقوقی و امنیت اقتصادی برای سرمایهگذاران است. همکاری با نهادهای جهانی انرژی مثل IEA، IRENA و... برای بهرهگیری از تجربهها و دانش روز نیز مفید است.
بنابراین رفع ناترازی انرژی در ایران، یک پروژه ملی است که نیازمند اراده ملی، اصلاحات ساختاری، شفافیت مدیریتی، مشارکت عمومی و نوآوری فناورانه است. این اقدامات، قطعا امنیت انرژی، توسعه اقتصادی، عدالت اجتماعی و پایداری محیطزیست را در پی خواهد داشت.