پونه ترابی
قصه تلخ ناترازی گاز در ایران که عنوان بزرگترین
دارنده ذخایر گاز طبیعی در جهان را یدک میکشد، حاصل ناکارآمدیهایی است که اگر
همچنان ادامه پیدا کند، آینده تاریکتری
را رقم خواهد زد. اتفاقی که حمیدرضا عراقی، مدیرعامل اسبق شرکت ملی گاز ایران بر این
باور است که نقطه آغاز این ماجرا، لزوم تحقق شعار خدمتگزاری به مردم بود که هرچند
نیت خیری پشت سر آن وجود داشت، آما در صورت ادامه دادن با همین وضع سرانجام خوبی
برای کشور در پی نخواهد داشت. با این حال عراقی بر این موضوع تاکید دارد که اگر بین
ایران و دنیا تعامل متقابل ایجاد شود، ایران توانایی صادرات گاز را هم خواهد داشت.
او در گفتوگویی که با ماهنامه دنیای انرژی داشت بر این موضوع تاکید کرد که در حال
حاضر روز روشن گاز است و مانده به شب تاریک برسیم! شب تاریک زمانی میرسد که با همین
فرمان جلو برویم. یعنی وضعیت موجود را حفظ و سرمایهگذاری نکنیم.
گاز در ایران چه مسیری را طی کرد و چه اتفاقی افتاد
که باعث شد، تصمیمی مبنی بر گازرسانی به شهرها و روستاهای سراسر کشور اجرایی شود؟
در ابتدا ایرانیها اصلا علاقهمند نبودند، گازمایع
وارد خانههایشان شود و گمان میکردند گاز مانند بمب عمل میکند. هیچ فردی جرات
استفاده از کپسول گاز را نداشت. استفاده از گاز مایع در ایران به مرور رایج شد که من
داستان آن را در سه اپیزود پادکست به آدرس نفت و نیرو برای عموم تهیه کردم که قابل
دسترس است؛ گاز طبیعی از پالایشگاه بیدبلند شروع شد؛ در پروژه بیدبلند گازهای
اهواز جمعآوری می شد و در زمان رژیم پهلوی قراردادی بین ایران و روسیه امضا شد
مبنی بر اینکه ایران یک خط انتقال گاز برای روسیه اجرا کند و روسیه در قبال آن ذوب
آهن را اجرایی کند. بر این اساس قرار شد نخستین خط لوله گاز راه اندازی شده از بیدبلند
در منطقه خوزستان، گاز را به شوروی صادر کند. پس از آن موضوع راهاندازی دومین خط
لوله گاز سراسری مطرح و قرار شد از طریق این خط لوله گاز ایران از طریق روسیه به
اروپا صادر شود. به عبارت دیگر اصلا برنامه گازرسانی در سطح کشور مطرح نبود. هدف
از تاسیس خط لوله اول استفاده در پتروشیمی شیراز، ذوبآهن اصفهان و بهصورت محدود
در شهرهای شیراز، تهران و اصفهان و هدف از تاسیس خط لوله دوم رساندن گاز به روسیه و از طریق روسیه به اروپا بود. بر این اساس، سه
قرارداد با سه کشور اروپایی از جمله بلژیک و آلمان امضا و روسیه متعهد شد از جنوب
از ایران گاز بگیرد، از غرب روسیه به
کشورهای اروپایی گاز صادر و هزینه ترانزیت را از ایران دریافت کند. بنابراین فلسفه
وجودی گازرسانی در داخل ایران جمع آوری گازهای جنوب و صادرات به اروپا بود. البته
زمانی که قرارداد دومین خط امضا شد، میزان کمی گاز از طریق خانگیران در خراسان
استفاده میشد.
بنابراین پروژه گازرسانی به سراسر کشور
بعد از انقلاب آغاز شد؟
انقلاب باعث شد فعالیت کارخانههای گاز مایع دچار
مشکلات عدیده و در موارد زیادی به تعطیلی کشانده شود؛ چراکه این کارخانهها متعلق
به بخش خصوصی بودند و صاحبان این کارخانهها بعد از انقلاب از کشور خارج شده بودند؛
بنابراین کارگاههای کپسول گاز به دست کارگران چپ و راست افتاده و مدیریت آنها با
بحران مواجه شده بود. در آن زمان فضایی در کشور ایجاد شده بود که باعث شد اکثر
کارخانهها مصاره شوند و اعتصاب کارگران باعث تعطیلی کارخانهها شد. در چنین شرایطی
جنگ تحمیلی آغاز شد و مردم برای تامین سوخت دچار چالش شدند. از سوی دیگر بمباران
پالایشگاه آبادان باعث شده بود، تولید گاز مایع نیز دچار مشکل شود. در این شرایط
روسیه قراردادی که با ایران داشت را فسخ کرد. به طور خلاصه آنکه از یک سو روسیه دیگر خریدار گاز ایران نبود و از سوی دیگر مردم برای تامین
گاز مایع و نفت سفید تحت فشار بودند؛ بنابراین فضای جنگ و کمبود انرژی مورد نیاز
مردم در آن زمان، باعث شد مجلس و دولت چاره را در گازرسانی به خانهها ببینند.
در آن زمان دانش لولهکشی گاز وجود داشت؟
بهصورت بسیار محدود؛ زیرا ایرانیها به طراحی مسلط
نبودند و طراحی لولهکشی گاز تهران توسط فرانسویها انجام شده بود. از سوی دیگر
تمام مدارک موجود در ساختمان مهندسی گاز طی روزهای منتهی به انقلاب در آتش سوخته
بود. با این حال در آن زمان فضا طوری بود که شعار حاکمیت پیروز انقلاب خدمتگزاری
به مردم بود. به جای تفکر لزوم توانمند کردن مردم، تفکر خدمتگذاری به مردم مطرح
شد. با همین تفکر بسیاری از شرکتها بعد از انقلاب مصادره و تمام سیستم اقتصادی،
فرهنگی و اجتماعی به مرور دولتی شد؛ یعنی دولت باید برای خدمتگذاری به مردم قدرتمند
باشد. این تفکر به مرور در خانوادهها هم اوج گرفت و خانواده خدمتگذار فرزندان
خود شد. بنابراین اقتصاد، خانواده، فرهنگ و... به سمت خدمتگذاری رفت نه
توانمندسازی.
بنابراین گازرسانی به منازل با این تفکر شروع شد.
بله. این فضا حاکم شد که دولت باید خدمتگزار مردم
باشد و مردم در رفاه باشند؛ یکی از مصادیق خدمتگزاری نیز گازرسانی به خانهها بود.
فرایند طوری پیش رفت که حتی در نقاطی که کنتور گاز برای نصب وجود نداشت، گازرسانی
بدون کنتور انجام میشد، بدون اینکه مردم موظف به پرداخت بهای آن باشند. به طور
کلی گازرسانی به منازل با این تفکر که گاز کشور لایزال است آغاز شد. در آن زمان
هیچ نگاه کارشناسانهای که با این جریان مخالفت کند وجود نداشت.
حتی احتمال بروز ناترازی در آینده داده
نشد؟
هیچ هشداری
وجود نداشت و فقط خدمتگزاری به مردم اهمیت داشت. حتی این حساسیت وجود داشت که قیمت
گاز افزایش پیدا نکند. البته بعد از چند سال و در دوره مجلس ششم، قانونی مبنی بر اینکه
سالیانه ۲۰ درصد به قیمت انرژی افزوده شود، تصویب شد، اما این قانون در نهایت اجرایی
نشد و در دولت و مجلس هفتم، تثبیت قیمتها به عنوان عیدی مردم در نظر گرفته شد! همین
موضوع به ریشه انرژی در کشور تیشه زد؛ گاز و برق ارزان ادامه پیدا کرد تا وضعیت چنین
شد.
فرایند گازرسانی به شهرهای سراسر کشور در سالهای
نخست چه آثاری در پی داشت؟
در آن زمان تجهیزات مورد نیاز از کشورهای دیگر وارد
میشد. در نهایت گازرسانی به شهرها باعث ایجاد توسعه صنعتی شد و به مرور فرایند
ساخت تجهیزات مورد نیاز در داخل کشور آغاز شد. تصمیم مجلس در ابتدا این بود که
انتقال گاز به روستاهایی که در ۱۵ کیلومتری خط انتقال هستند، با دریافت 50 درصد
خودیاری انجام شود. اما این قانون بعدا تغییر و فاصله به 10 کیلومتر کاهش یافت، پس
از آن اخذ خودیاری نیز حذف شد. در نهایت لزوم گازرسانی به اکثر روستاهای کشور
ابلاغ شد. به عبارت دیگر تفکر گازرسانی به شهرها و روستاها از طریق مجلس و نظام به
صورت جدی پیگیری میشد.
تفکر منابع گاز لایزال از کجا نشات گرفت؟
زمانی که میدان گاز پارس جنوبی کشف شد؛ حدود هشت
سال قبل از جنگ ایران و عراق پارس جنوبی در طرف قطر کشف شد، اما از آنجایی که ایران
درگیر جنگ بود ورود نکرد. در دولت آقای خاتمی شرکتهای بین المللی از جمله توتال و
شل برای بهرهبرداری از فازهای یک تا سه پارس جنوبی قرارداد بستند و این تفکر ایجاد
شد که میزان گاز درجای پارس جنوبی به حدی زیاد است که تا 150 سال دیگر نیز ایران
در تامین گاز مشکلی نخواهد داشت. از سوی دیگر این دغدغه وجود داشت که اگر گاز پارس
جنوبی توسط ایران استخراج نشود، قطر همه منابع را استخراج خواهد کرد؛ بنابراین میزان
مصرف گاز باید افزایش یابد و در دهه هفتاد و هشتاد جایگزینی گاز طبیعی با سوخت میان
تقطیر تبدیل به شعار شد. در چنین شرایطی توسعه نیروگاهها و صنایع آغاز شد. اصلا
هم تفکر بهینهسازی مصرف وجود نداشت؛ تفکر فقط این بود که باید به جامعه گازرسانی
و خدمتگزاری شود. بر این اساس بند "ق" تبصره 2 قانون بودجه در سال 1393
ابلاغ شد و آقای زنگنه در راستای این قانون با نهادهای مختلف از جمله شرکت راه
آهن، وزارت نیرو، وزارت راه و... برای بهینهسازی وارد مذاکره شد؛ در سال بعد نیز ماده
۱۲قانون رفع موانع تولید تبدیل و ابلاغ شد. بر این اساس در آن زمان به حدود 5000
روستا بر اساس ماده 12 قانون رفع موانع تولید گازرسانی صورت گرفت.
وضعیت تولید گاز در زمان مذکور چگونه
بود؟
از
سال 1392 به بعد فازهای مختلف پارس جنوبی بهرهبرداری شد و تا سال 1400
هیچ مشکلی در ارتباط با تامین گاز نیروگاهها، شهرها و صنایع وجود نداشت. حتی در
دورهای کشور ترکمنستان برخلاف قرارداد عمل کرد و گاز خود را روی ایران بست، اما
در این دوره هم مشکلی برای ایران پیش نیامد. در حال حاضر ظرفیت تولید و میزان
تولید گاز حدود 870 متر مکعب و ظرفیت تولید بیش از یک میلیارد متر مکعب است.
البته امکان افزایش ظرفیت و تولید وجود دارد.
به طور کلی برنامهریزی برای موضوعات مربوط به انرژی
چگونه انجام میشود؟
در برنامه سوم و چهارم توسعه موضوع وزارت انرژی
مطرح شد که البته به نتیجه نرسید. در نهایت قرار شد شورای عالی انرژی تشکیل شود؛
با این منطق که به جای این که دو وزارتخانه را ادغام کنیم یک شورای عالی انرژی تشکیل
شود که نهاد سیاستگذار دو وزارتخانه باشد. اما شورای عالی انرژی به وظایف خود
درست عمل نکرد، تا اینکه اواخر دهه 80، قانون اصلاح الگوی مصرف در 12 فصل، 75 ماده
و تبصره ابلاغ شد که بسیار قانون خوبی است و همه موارد در آن دیده شده است؛ از سیاستگذاریها
تا انرژیهای تجدیدپذیر. اما این قانون هم به درستی اجرا نشد و هیچکس هم پاسخگوی
چرایی اجرایی نشدن این قانون نیست.
چرا این اتفاق افتاد؟ یعنی هیچکس متعهد به اجرای آن
نشد؟
این موضوع به ساختارها برمیگردد. ساختار ما ساختار
کی بود کی بود من نبودم است! همین حالا هیچکس درمورد آلودگی هوا پاسخگو نیست. تمام
مشکل مملکت ما ساختاری است؛ زیرا طریق اولی حاکمیت بر آن حاکم نیست؛ قوانین اجرا
نمیشود؛ این سوال مطرح میشود که چرا؟ برای مثال چرا هوا آلوده است؟ زیرا بنزین
به درستی استفاده نمیشود؛ چرا؟ زیرا ماشین تولید داخل کیفیت خوبی ندارد؛ چرا؟ زیرا
تکنولوژی مورد نیاز برای ساخت خودروی باکیفیت در کشور موجود نیست؛ چرا؟ زیرا نیاز
به سرمایهگذاری دارد؛ چرا سرمایهگذاری صورت نمیگیرد؟ آنقدر تعداد چراها زیاد
است که در نهایت به یک چرای ممنوعه میرسیم. البته به نظر من طرح این چراها در
جامعه امروز لازم است.
دیگر چه قوانینی در زمینه انرژی اجرایی نشد؟
سندی تحت عنوان سند ملی راهبردی انرژی کشور تدوین و
در آن چالشها و تنگناها و راهبردهای نفت و گاز و برق تشریح شد. همچنین سند تراز
تولید و مصرف گاز طبیعی چند سال قبل تدوین شد. اما هیچکدام اجرایی نشد؛ چرا اجرایی
نشد؟ کسی پاسخگو نیست.
به این موضوع اشاره کردید که مشکلات در کشور ساختاری
است؛ با این اوصاف به نظر شما وجود پول و سرمایه نمیتواند به برطرف کردن چالشهای
ساختاری کمک کند؟
خیر؛ وقتی ساختار مشکل دارد هرچقدر هم پول وارد
کشور شود مشکلی برطرف نمیشود. در دوره پهلوی و دولت نهم قیمت جهانی نفت افزایش یافت
و پول زیادی وارد کشور شد، اما نتیجهای در پی نداشت و توسعه رخ نداد. برای بارور
کردن یک درخت، رسیدگی باید از ریشه آغاز شود. ساختن یک ساختمان توسعه نیست؛ توسعه
متوازن آلودگی هوا و ناترازی انرژی را در پی ندارد.
همانطور که اشاه کردید، توسعه نیازمند برقراری
تعامل با دنیا است؛ فارغ از تفکر حاکم درمورد توسعه، آیا دنیا خواهان تعامل با ایران
است؟
کدام کشوری حاضر است نیرو و سرمایه خود را وارد ایران
کند؟ ریسک زیادی برای آنها در پی دارد. حتی افراد ایرانی حاضر به سرمایهگذاری در
داخل کشور نیستند پس چگونه انتظار داریم خارجیها سرمایهگذاری کنند؟ دغدغه ما
جلوگیری از خروج سرمایه از کشور است نه جذب سرمایهگذار!
در حال حاضر در بدنه حاکمیت هیچ فردی نیست که صریح
انتقاد کند و برای خروج از این وضعیت راه حل ارائه کند؟
به نظر من این صحبتها جسته و گریخته مطرح میشود.
حاکمیت باید تصمیم بگیرد. درحال حاضر به حدود 160 تا200 میلیارد دلار برای توسعه میادین
نفت و گاز با هدف تولید روزانه پنج میلیون بشکه نفت نیاز است. درحال حاضر نه تنها
برای توسعه میادین، حتی برای حفظ وضعیت موجود هم سرمایه در کشور وجود ندارد. درحالیکه
همه مخازن گاز طبیعی در کشور دچار افت تولید شدند.
فکر میکنید چنین چالشهای برطرف خواهند شد؟
همه این چالشها قابل حل شدن هستند؛ اما به سرمایهگذاری،
تکنولوژی و افراد توسعهمحور نیاز است. ایران صاحب بیشترین مخازن نفت و گاز دنیا است؛ میزان تولید گاز در حال حاضر حدود
870 مترمکعب است که تا پایان برنامه هفتم باید به 1400 مترمکعب برسد اما اگر با همین روند جلو برویم سال به سال شکاف بین تولید و مصرف
افزایش پیدا میکند. در این شرایط دغدغه برخی نمایندگان مجلس این است که فلان فرد
باید در فلان سازمان مدیر شود؛ برای این هدف هم به وزیر فشار می آورند و وزیر را
با استیضاح تهدید میکنند. چنین ساختاری وضعیت کشور را اصلاح نمیکند. زیرا باید
افراد توانمند، توسعهگر و مقتدر در راس کار باشند نه افراد سفارشی. این
درحالی است که طبق قانون اساسی نمایندههای مجلس حق دخلت در انتصابات دولتی را
ندارند.
برای جلوگیری از افت فشار مخازن گازی چه باید کرد؟
پارس جنوبی، کنگان، فجر جم و همه مخازن گازی با افت
فشار مواجه هستند و جلوگیری از این وضعیت به سرمایهگذاری و تکنولوژیهای جدید نیاز
دارد. ایران امکان و استعداد صادرات گاز را هم دارد.
در طرف مصرف چه باید کرد؟
نیاز
به صرفهجویی نیست، بلکه موضوع بهینه مصرف کردن است؛ تا زمانی که مردم
ذینفع نباشند، در بهینه کردن مصرف هیچ اتفاقی نمی افتد؛ با خواهش و زور هم چنین
اتفاقی رخ نخواهد داد.
در حوزه نیروگاهها چه باید کرد؟
راندمان نیروگاهها باید افزایش یابد؛ در حال حاضر
راندمان برخی از نیروگاهها 28 درصد است؛ اگر بتوانیم این راندمان را به درصد سطح جهانی که بیش از ۵۰درصدافزایش دهیم در
مصرف گاز صرفهجویی زیادی صورت خواهد گرفت. همچنین با استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر
در مصرف گاز صرفهجویی خواهد شد. اگر گاز زیادی در نیروگاهها مصرف نشود هیچ مشکلی
در تامین گاز صنایع و منازل وجود نخواهد داشت. بنابراین اگر بتوانیم تولید برق را
بهینه کنیم، میزان تولید کنونی گاز کفایت میکند. درحال حاضر حداکثر تولید از پارس
جنوبی صورت میگیرد؛ بنابراین باید گفت در حال حاضر روز روشن گاز است و مانده به
شب تاریک برسیم! شب تاریک زمانی میرسد که با همین فرمان جلو برویم. یعنی وضعیت
موجود را حفظ و سرمایهگذاری نکنیم.
چرا LPG
و CNG در کشور
توسعه نیافت؟ شاید اگر این دو بخش توسعه داده میشد وضعیت صنعت گاز بهتر بود.
در بسیاری از کشورها نیروگاهها همچنان مازوت و
زغال سنگ مصرف میکنند اما با استفاده از فیلتر و راندمان بالا. به همین دلیل به
اندازه ما آلودگی ندارند. ما توسعه متوازن نداشتیم. بنابراین یکی از دلایل آلودگی
در ایران نیروگاهها هستند. اما مهمترین دلیل بروز آلودگی وضعیت حملونقل در
شهرهای بزرگ است. از یک طرف راندمان خودروهایی که در کشور تولید میشود بالا نیست
و اکثرا به جای دو تا چهار درصد، 9 درصد سوخت مصرف میکنند، از سوی دیگر با افزایش
جمعیت تعداد خودرو نیز افزایش میابد؛ بنابراین ناترازی بنزین ایجاد میشود. در نهایت
ناچار میشویم به جای بنزین یوروپنج بنزین بیکیفیت تولید و مصرف کنیم. بنابراین
درمورد بنزین با این مشکلات دست به گریبان هستیم. درمورد LNG
و LPG باید گفت که به طور کلی سوخت LPG
هم در خودرو بهتر از CNG است وهم به
راحتی صادر میشود. اگر توسعه آن ادامه پیدا میکرد میتوانست به جای بنزین تا
اندازه ای مورد استفاده قرار بگیرد.
اما همه مشکلات مربوط به خودرو را برطرف نمیکرد زیرا
خودروهای دوگانهسوز به تعمیرات بیشتری نیاز دارند. دقیقا مشخص نیست چرا توسعه پیدا
نکرد. اما CNG مورد استفاده قرار میگیرد، اما برنامه جدی
برای توسعه آن وجود ندارد. باید به این نکته توجه کرد که دنیا به سمت انرژی خورشیدی
در حرکت است و در آینده نه چندان دور مشکل آلودگی هوا در دنیا برطرف خواهد شد
درحالی که ما همچنان تعاملی با دنیا نداریم. البته از نظر برخی با دنیا رابطه داریم.
اما کدام دانشمند در چین و روسیه است؟ این نشان میدهد که تکنولوژی در کدام کشور
است.
به عنوان آخرین سوال؛ چرا هیچگاه در صنعت نفت به
نظرات کارشناسی بها داده نشد؟ چه دستهای پنهانی در حاکمیت وجود دارد که جلوی مسیر
توسعه را میگیرد؟
در ایران واقعا با قدرت افراد توسعه پیدا کرده است
نه به صورت ساختاری. هر زمان امکان تعامل بوجود آمده و یک نعمتزاده پیدا شده صنعت
پتروشیمی پیشرفت کرده است؛ هر زمان یک زنگنه پیدا شده، پارس جنوبی پیشرفت کرده است
اما همزمان آبروی این افراد رفته است! کشور ما اینطوری است که فردی بخواهد کار امیرکبیری
انجام دهد، آبرویش را میبرند. ساختار طوری است که به قول معروف اگر میخواهی مملکت
را آباد کنی خانهات خراب میشود و اگر میخواهی خانهات را آباد کنی باید مملکت
را خراب کنی. بنابراین ساختار حاکمیت به نحوی نیست که روند توسعه به راحتی حرکت
کند.